روزی به نام زن

وقتی بچه بودم ، یعنی تا حدود 12 سالگی م، از جنسیت خودم بیزار بودم! همیشه دوس داشتم پسر باشم.چون پسر بودن برای من مساوی با " قوی بودن " و " توانستن " بود.از پس که بهت می گفتن: دختر نباید شیطون باشه ( باید خانم باشه) ، دختر نباید از درخت بالا بره... .بیشتر این حرفا برای مامانم بود در حالی که پدرم وقتی از درخت بالا میرفتم تشویقم میکرد و میگفت که برو بالاتر.ببینم می تونی به اون شاخه بالاییه برسی .منم کلی کیف میکردم.

شاید دلیل این اتفاق تربیت مادر های ما بوده ، همچنین محدودیتهای فکری ای که خودشون برای خودشون ایجاد میکردن.فکر میکنم اونا (مادران ما) هیچوقت نتونستن به " انسان بودن" خودشون قبل از" زن بودنشون " فکر کنن! متاسفانه هنوز هستن مردای که به تو (زن) اول با دید جنسیتت نگاه میکنن و نه انسانیتت! مردایی که تو رو اونطور که هستی ( انسانی آزاد که حق انتخاب داره ، سوای مذهب و جغرافیا ) قبول نمیکنن و مجبورت میکنن که بین اون چیزی که هستی و عشقت یکی رو انتخاب کنی! بیشتر ما زنها عشقمون رو انتخاب میکنیم ولی تا آخرین لحظه عمرمون حسرت خیلی چیزا رو می خوریم که بخاطر انتخابمون دیگه هرگز قرار نیست به دستشون بیاریم  چون عشقمون رو بالاتر از هرچیزی میدونیم ، حتی بالاتر از ماهیت حقیقی مون! اما عشقی که تو رو همون جوری که هستی نخواد به چه دردی می خوره !؟؟

هرگز نخواستم چنین زنی باشم حتی اگه بهاش تنهایی توی جامعه ی مذهب زده مردسالار باشه ! به امید روزی که هیچ زنی محدودیتی غیر منطقی برای خودش نذاره :)

 روز زن مبارک

 

نظرات 2 + ارسال نظر
پرسش پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 11:51 ب.ظ

این طور نیست

فکر میکنم گفتن " این طور نیست" خیلی کلی باشه!! خب دقیقا کدوم یک از حرفای من " این طور نیست" ؟! در ثانی دوس دارم بدونم این " اینطور نیست" رو یه زن میگه یا یه مرد!

پرسش پنج‌شنبه 26 اردیبهشت 1392 ساعت 06:13 ق.ظ

خب این چه معنی میده؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد