رها


رهایم کرده ای در این جهان بی گفت و گو

که یک شعر ، یک کلمه حتی

در نگاه مردمانش 

جوانه نمی زند ، نمی شکفد.


رهایم کرده ای بر این زمین دل مرده

که هیچ گیاه لب خندی حتی

از آن نمی روید .


در غرفه های آسمان مگر

چه قدر ازدحام تبسم هست

چقدر واژه ، چقدر شعر موج می زند مگر

که رهایم کرده ای چنین

بوی خاک بگیرم

بوی تنهایی ؟!!



" رضا کاظمی "


در گستره بی مرز این جهان ، تو کجایی ؟


راه می روم

و شهر

زیر پاهام تمام می شود.


تو ،

هیچ کجا نیستی!



" رضا کاظمی "