ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
به ده ی رسیدم که آن را برده میگفتند، آن جا قبر عیش و شمعون علیها السلام را زیارت کردم و از آن جا به مغاک رسیدم که آن را دامون میگفتند، آن جا نیز زیارت کردم که گفتند قبر ذوالکفل است علیه السلام و از آن جا به دیهی دیگر رسیدم که آن را اعبلین میگفتند و می گفتند قبر هود علیه السلام آن جا است ، زیارت وی دریافتم و اندرحظیره وی درختی خرتوت بود و قبر عزیز النبی علیه السلام آن جا بود ، زیارت آن کردم و رو بسوی جنوب برفتم ، به دیهی دیگر رسیدم که آن را حظیره میگفتند . و بر جانب مغربی این دیه دره ای بود و در آن دره چشمه آبی بود پاکیزه که از سنگ بیرون می آمد و برابر چشمه بر سر سنگ مسجدی کرده اند و در آن مسجد دو خانه است از سنگ ساخته ، و سقف سنگین در زده و دری کوچک بر آن جا نهاده ، چنان که مرد به دشواری در تواند رفتن. و دو قبر نزدیک یکدیگر آن جا نهاده یکی از آنِ شعیب علیه السلام و دیگری از آنِ دخترش که زن موسی علیه السلام بود. مردم آن دیه آن مسجد و مزار را تعهد نیکو کنند ، از پاک داشتن و چراغ نهادن و غیره.
و آن جا به دیهی شدم که آن را داریل میگفتند و بر جانب قبله آن دیه کوهی بود و اندر میان آن کوه حظیره یی و اندر آن حظیره چهار گور نهاده بود از آن فرزندان یعقوب علیه السلام که برادران یوسف علیه السلام بودند. و از آن جا برفتم ، تلی دیدم ، زیر آن تل غاری بود که قبر مادر موسی علیه السلام در آن غار بود. زیارت آن جا دریافتم و از آن جا برفتم دره یی پیدا آمد ، به آخر آن دره دریایی پدید آمد کوچک و شهر طبریه بر کنار آن دریاست.
مُغاک : گودال ، جای گود
حظیره : محوطه ، مقبره
خرتوت : توت دانه دار کم شیرینی
تعهد : غمخواری
" ناصرخسرو قبادیانی "
بر اساس تصحیح محمد دبیر سیاقی
ای که در کوی خرابات مُقامی داری
جم وقت خودی ار دست به جامی داری
ای که با زلف و رخ یار گذاری شب و روز
فرصتت باد که خوش صبحی و شامی داری
ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند
گر از آن یار سفرکرده پیامی داری
خال سرسبز تو خوش دانه عیشیست ولی
بر کنار چمنش وه که چه دامی داری
بوی جان از لب خندان قدح میشنوم
بشنو ای خواجه اگر زان که مشامی داری
چون به هنگام وفا هیچ ثباتیت نبود
میکنم شکر که بر جور دوامی داری
نام نیک ار طلبد از تو غریبی چه شود
تویی امروز در این شهر که نامی داری
بس دعای سحرت مونس جان خواهد بود
تو که چون حافظ شبخیز غلامی داری
"حافظ "
فراموش خانه ای بیش نیست جهان .
از آستانه که می گذری
بسته می شود پشت سرت
دری که به خوش آمد
چارتاقِ لب خند بود.
" رضا کاظمی "
معلمی که صورتم را به اولین سیلی سرخ کرد بخشیدهام
کسانی که کشورم را از زیر پاهام کشیدند بخشیدهام
بازجوهام را بخشیدهام
تلخی روزگار و همهی دنیا را بخشیدهام
ولی تو را به هیچکس و هیچجا و هیچچیز نمیبخشم.
" عباس معروفی "
در فکر تو بودم که یکی حلقه به در زد
گفتم صنما ، قبله نما ، بلکه تو باشی
شها بلکه تو باشی
مها بلکه تو باشی
رنجیدن شاهان ز گدا رسم قدیم است
شاهی که نرنجد ز گدا بلکه تو باشی
شها بلکه تو باشی
مها بلکه تو باشی
ترانه های خوانندگان و نوازندگان
" اشعار عامیانه ی ایران (در عصر قاجار) / والنتین ژوکوفسکی "
به نظر می آید که از ساخته های میرزا علی اکبر شیدا معاصر ناصر الدین شاه باشد. یکی از خوانندگان زن قبل از انقلاب این تصنیف را خوانده است. در خصوص میرزا علی اکبر شیدا که مفتون و مجنون زنی به نام مرضیه بود ، به کتاب تاریخ موسیقی ایران جلد یک از روح الله خالقی مراجعه کنید.