عشق و زخم

 اگر باید زخمی داشته باشم

که نوازشم کنی
بگو تا تمام دلم را
شرحه شرحه کنم

زخم‌ها زیبایند
و زیباتر آن‌که
تیغ را هم تو فرود آورده باشی
تیغت سـِحر است و
نوازشت معجزه
و لبخندت
تنظیفی از فواره‌ی نور
و تیمار داری‌ات
کرشمه‌ای میان زخم و مرهم

عشق و زخم
از یک تبارند

اگر خویشاوندیم یا نه
من سراپا همه زخمم
تو سراپا
همه انگشت نوازش باش

 

" حسین منزوی "

 


پ.ن : امین عزیز ، زخم جوهره آدمی ه . بذار زخم روال خوب شدنش رو سپری کنه ! تمام نکته ش همینه.  

 

نظرات 2 + ارسال نظر
امین سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 03:40 ب.ظ http://havayehavva.blogsky.com

هیچکس آنقدر عاقل نیست که به نصیحت هیچکس احتیاج نداشته باشد.
نادر ابراهیمی

امین سه‌شنبه 7 آبان 1392 ساعت 03:24 ب.ظ http://havayehavva.blogsky.com

دردهای من
جامه نیستند
تا ز تن در آورم
چامه و چکامه نیستند
تا به رشته ی سخن درآورم
نعره نیستند
تا ز نای جان بر آورم

دردهای من نگفتنی
دردهای من نهفتنی است
..............................................
مرسی دوست عزیز هم بابت شعر زیبایی که قرار دادید و همچنین نوشته بعدش.

ما همه شبیه هم هستیم اما خودمون احساس می کنیم متفاوتیم. بعد زمانی که از تجربه ها و درد هامون حرف میزنیم ، تازه متوجه شباهتمون میشیم.
چیزی که من گفتم از سر تجربه بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد