ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
امروز روز " کتاب" ه. تشکر مخصوص از دوستای خیلی خوبم امین و عسل که به پیشنهادم توجه کردن و قطعه های قشنگی رو برام فرستادن.
********
با توام با تو خدا
پ.ن : تشکری بس بسیار برای توجه و حسن سلیقه ت ( عسل )
******
عشق از دست رفته هنوز هم عشق است . فقط شکلش عوض
می شود ، همین . دیگر نمی توانی لبخند عشقت را ببینی یا برایش غذا ببری یا موهایش
را نوازش کنی و یا با او برقصی . اما وقتی این حس ها ضعیف می شوند ، حس های دیگر
قدرت می یابند . خاطرات . خاطرات شریکت می شوند . تو آن را غذا می دهی . بغلش می
کنی . با ان می رقصی . زندگی باید به پایان برسد ولی عشق نه .
" پنج نفری که در بهشت به ملاقات شما می آیند / میچ آلبوم "
پ.ن : تشکری بس بسیار برای توجه و حسن سلیقه ت ( امین )
******
اندیشیدن را جدی بگیریم.اندیشیدن. آن چه ما کم داریم ، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند. اندیشیدن باید به مثابه ی یک کار مهم تلقی بشود. اندیشه ورزیدن.
بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم . نویسنده نباید - فقط - در بند گفتن باشد. برای گفتن همیشه وقت هست ، اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود. چرا یک نویسنده نباید مغز خود را برای اندیشیدن و برای تخیل تربیت کند ؟
" نون نوشتن / محمود دولت آبادی "
هیچوقت برنگرد...میدانی؟ وقتی قبل از برگشتن فعل رفتنی در کار باشد
محبت خراب میشود،
محبت ویران میشود،
محبت هیچ میشود
باور کن
یا برو یا بمان
اما اگر رفتی،
هیچوقت برنگرد...
هیچوقت.
" نادر ابراهیمی "
پ.ن : خیلی به این حرف معتقدم. تنها زمانی باید حرف از جدایی بزنی که واقعا آخرین راه ت باشه چون با به زبون آوردنش قبح و زشتی این کلمه از بین میره. انگار یه رشته ای پاره میشه. انگار گزینه ی جدایی به مابقی گزینه های موجود توی رابطه اضافه میشه. زشتی بعضی کلمات هرگز نباید از بین بره.
"دوستت
دارم" را
در دستانم میچرخانم
از این دست به آن دست.
پس چرا
هروقت میخواهم
به دستت بدهم نیستی؟
چرا اینجا نیستی
تا "دوستت دارم" را
از جنس خاک کنم،
از جنس تنم،
و با بوسه بپوشانمش بر تنت ؟
بگذار "دوستت دارم" را
از جنس نگاه کنم
از جنس چشمانم
و تا صبح به نفسهای تو بدوزم.
" عباس معروفی "
پ.ن : مرسی امین عزیز
این خواهر گرام هم شده مامور سر پل صراط !! جرات
نمی کنم با کتاب تازه خریده شده م برم خونه. طوری نگاه میکنه که آدم عذاب وجدان
میگیره ! عزیزم خب هرکسی به یه چیزی معتاده !
از سر عادت
نیست
که وقتی میروی
تا دم در همراهیات میکنم
و بعد تا آخرین چشمانداز
تا جایی که سر میچرخانی لبخند میزنی
مبهوت راه رفتنت میشوم باز
آخر
چیزی از دلم کنده میشود
که میخواهم با چشمهام نگهش دارم
لعنت به رفتنت
که قشنگ میروی
دنیا پشت سرت بیرنگ میشود.
" عباس معروفی "