محرم ترینِ ِ من

... و آدمی مگر چند چشم محرم می شناسد تا بتواند خود را ، روح خود را ، بی پوشش و پرهیز در پرتو نگاهش بدارد؟ چه بسا مردمانی که می آیند و می روند بی که از خیالشان بگذرد که این موهبت نیز وجود داشته است ، موهبتی که انسان نه بس بخواهد ، بلکه احساس وجد کند از این که خودی ترین ، که محرم ترین چشمان عالم در او می نگرند – می نگریسته اند ؛ و من اذغان می دارم که نگاه آن انسان به من ، کفایت می کرد برای سرمستی وصف ناپذیری اگر چشم عالمی نسبت به من کور می شد و نزد خود اعتراف می کنم که فقط به نگاه او – نگاه او به خودم – نیازمند بودم و بس!...



" سلوک " محمود دولت آبادی


پ.ن : حاضرم هر چی که دارم رو بدم برای کسی که اینطور به من نگاه کنه!

نظرات 1 + ارسال نظر
[ بدون نام ] چهارشنبه 19 تیر 1392 ساعت 09:39 ب.ظ

کاش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد