دفتر عشق


کاش من و تو 
دو جلد از یک رمان عاشقانه بودیم 
تنگ در آغوش هم 
خوابیده در قفسه های کتابخانه ای روستایی 
گاهی تو را 
گاهی مرا 
تنها به سبب تشدید دلتنگی هامان 
به امانت می بردند …



" عباس معروفی " 


پ.ن : از طرف عسل عزیز

نظرات 3 + ارسال نظر
lala سه‌شنبه 30 مهر 1392 ساعت 01:03 ق.ظ

عالی بود. ممنون عسل جان

عسل یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 12:37 ب.ظ

ایشالا به حق پنج تن

دست علی به همراهم

عسل یکشنبه 14 مهر 1392 ساعت 12:27 ب.ظ

اینو که خوندم یاد تو افتادم، فکر کنم به عشقت اینجوری ابراز احساسات کنی

تقدیم با احترام: عمه قزی ی ی ی

هاها . واقعا توصیف جالبی از منه! کاش اون طرف هم کتابخون باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد