گرفتارم ، گرفتار چشم های تو

نه زمین‌شناسم 
نه آسمان‌پرداز 
گرفتارم 
گرفتار چشم‌های تو 
یک نگاه به زمین 
یک نگاه به زمان 
زندگی من از همین گرفتاری شروع می‌شود 
سبز آبی کبود من 
چشم‌های تو 
معنای تمام جمله‌های ناتمامی ست 
که عاشقان جهان 
دستپاچه در لحظه‌ی دیدار 
فراموشی گرفتند و از گفتار بازماندند 
کاش می‌توانستم ای کاش 
خودم را 
در چشم‌های تو 
حلق‌آویز کنم 

"عباس معروفی"


پ.ن : با تشکراز عسل عزیز

نظرات 3 + ارسال نظر
عسل شنبه 4 آبان 1392 ساعت 01:29 ب.ظ

امین پنج‌شنبه 2 آبان 1392 ساعت 10:34 ق.ظ http://havayehavva.blogsky.com

..."خودت گفتی یه شب خواب دیدی تو و مونس رفته اید توی دشت و اونجا صدای خدا رو شنیده اید که گفته بود دارید دنبال چی میگردید؟و تو گفته بودی دنبال تو،داریم دنبال تو میگردیم.بعد اون صدا گفته بود برای پیدا کردن من که نمیخواد این همه راه بیاید توی دشت و بیابون.گفته بود من توی سفره خالی شما هستم...
....
....توی علی(ع) که بهشت متحرکه،و باز هم توی علی،توی نماز علی،توی اشکای علی،توی غم های علی...
قسمتی از کتاب روی ماه خداوند را ببوس

(عید غدیر مبارک)

مرسی امین عزیز . زیبا بود. عید توام مبارک

امین چهارشنبه 1 آبان 1392 ساعت 03:44 ب.ظ http://havayehavva.blogsky.com

بگذار برات کتاب بخوانم
بنشین اینجا
کتاب را بگیر توی دست‌هات
ورق بزن
دستم را دورت حلقه می‌کنم
از بالای شانه‌ات
کتاب
نفس می‌کشم
لای موهات
ورق بزن.

اگر توی گوش‌ت گفتم
دوستت دارم
و فرار کردم چی؟
از پله‌های کودکی
بالا می‌آیم
تاب می‌خوری در تنهایی من
عاشقت می‌شوم
نگاهت مرا مرد می‌کند.

دلتنگی‌ام را
به کی بگویم وقتی نیستی؟
تا کجا راه بروم تا تمام شوم؟
مثل یک جاده
...
نیستی که!
من هم عادت نمی‌کنم
آقای من!
همین.

کتاب را بالا بگیر ببینم
گاهی هم برگرد و بوسم کن.
حواست به داستان هست؟
نه
بیا از اول شروع کنیم.
دیدی؟
دیدی باز عاشقت شدم؟

مرسی مرسی. خیلی به من لطف داری. هم تو و هم عسل

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد