ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
وقتی انسان را به زنجیر بسته باشند آن انسان جزئی از کل نفرت انگیز و کثیفی خواهد شد که آن را " صف " می گویند ، و صف است که مانند یک انسان تنها حرکت می کند. در زنجیر ، فکر و ادراک باید نابود گردد و به دست غل آهنین محکوم به نیستی شود. در آن زنجیر فقط حیوانی باقی می ماند که نباید جز در ساعات معین نیاز طبیعی یا اشتها داشته باشد .
" کلود ولگرد / ویکتور هوگو "
پ.ن : ویکتور هوگو نگاه ظریف و دقیقی به زندان و محکومین داشت وچه بی عدالتی شدیدی وجود داشته که آدما رو فقط بخاطر دزدیدن چند تکه نان به یکسال یا حتی بیشتر محکوم می کردن ! که اونم بیشتر به خاطر فقر و سیر کردن شکم خانواده بوده !
کلود ( شخصیت اصلی ) در زندان مرتکب قتل و به اعدام محکوم میشه و داستان حول حدیث نفس او تا لحظه مرگه . اون دارای شخصیت بزرگوار و مهربانه حالا اینکه چرا دست به ادم کشی میزنه سوال یا مسئله ی که هیچ وقت بهش اشاره نمیشه ، شایدم به عمد نویسنده چیزی درباره ش نمی گه تا کنایه باشه بر اینکه چه نان بدزدی چه آدم بکشی با تو یکجور برخورد میشه و عاقبتت زندان یا زندگی با نکبت و بدبختیه و هیچ اهمیتی نداره که فرد چه افکار و احساساتی داره و چه عواملی اون رو به سمت پرتگاه به پیش می بره وشخص تنها زمانی مرکز توجه قرار میگیره که دچار گناه و جرمی شده و دراین میان همه سعی در اصلاح یا حذف این عامل خطاکار دارند.