تو را برای دوست داشتن دوست می دارم


تو را به جای همه کسانی که نشناخته ام
 
دوست می دارم

تو را به خاطر عطر نان گرم
برای برفی که آب می شود
 
دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن 
دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که 
دوست نداشته ام 
دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن 
دوست می دارم

برای اشکی که خشک شد 
و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد 
و هیچ گاه نشکفت 
دوست می دارم

تو را به خاطر خاطره ها 
دوست می دارم

برای پشت کردن به آرزوهای محال
به خاطر نابودی توهم و خیال 
دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن 
دوست می دارم

تو را به خاطر بوی لاله های وحشی
به خاطر گونه ی زرین آفتاب گردان
برای بنفشیِ بنفشه ها 
دوست می دارم

تو را به خاطر دوست داشتن 
دوست می دارم

تو را به جای همه کسانی که 
ندیده ام 
دوست می دارم

تورا برای لبخند تلخ لحظه ها
پرواز شیرین خاطره ها 
دوست می دارم

تورا به اندازه ی همه ی کسانی که 
نخواهم دید 
دوست می دارم

اندازه قطرات باران، 
اندازه ی ستاره های آسمان 
دوست می دارم

تو را به اندازه خودت، 
اندازه آن قلب پاکت 
دوست می دارم

تو را برای دوست داشتن 
دوست می دارم

تو را به جای همه ی کسانی 
که نمی شناخته ام 
دوست می دارم

تو را به جای همه ی روزگارانی 
که نمی زیسته ام
دوست می دارم

برای خاطر عطر نان گرم 
و برفی که آب می شود 
و برای نخستین گناه

تو را به خاطر دوست داشتن
دوست می دارم

تو را به جای تمام کسانی 
که دوست نمی دارم 
دوست می دارم ...


" پل الوار 

ترجمه احمد شاملو "


پ.ن : نمی دونم اولین بار کجا این شعر خوندم / شنیدم اما همیشه دوسش داشتم.

نظرات 2 + ارسال نظر
عسل چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 12:45 ب.ظ

خیلی لذت بردم :)

به قول " برادران کارامازوف "

من ادعا می‌کنم جهنم یعنی،
رنج حاصل از ناتوانی در عشق ورزیدن...

امىن چهارشنبه 4 دی 1392 ساعت 11:50 ق.ظ

واى....
خىلى قشنگ بود

برای اشکی که خشک شد
و هیچ وقت نریخت
لبخندی که محو شد
و هیچ گاه نشکفت
دوست می دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد