در این بن بست *


دهانت را می بویند 
مبادا که گفته باشی دوستت می دارم 
دلت را می بویند 
روزگار غریبی ست، نازنین 
و عشق را 
کنار تیرک راه بند 
تازیانه می زنند.  

عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد.


در این بن بست کج و پیچ سرما 

آتش را

 به سوخت بارِ سرود و شعر 
فروزان می دارند. 
به اندیشیدن خطر مکن. 
روزگار غریبی ست، نازنین 
آن که بر در می کوبد شباهنگام 
به کشتن چراغ آمده است. 

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد.


آنک قصابانند

 برگذرگاه ها مستقر 
با کنده وساتوری خون آلود 
روزگار غریبی ست، نازنین 
و تبسم را بر لب ها جراحی می کنند 
و ترانه را بر دهان. 

شوق را در پستوی خانه نهان بایدکرد.


کباب قناری 

بر آتش سوسن و یاس 
روزگار غریبی ست، نازنین

ابلیس پیروز مست

 سور عزای ما را بر سفره نشسته است

 

خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد.



احمد شاملو "

 

نظرات 3 + ارسال نظر
امین یکشنبه 4 اسفند 1392 ساعت 09:50 ق.ظ

من نمی دانم
من هم شنیده ام
میگویند سراسر سیاره ی صبح را
بوی گندم و برکت باران خواهد گرفت.
(سید علی صالحی)

امین شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 10:33 ب.ظ

به اندیشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست، نازنین
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد!

العبد شنبه 3 اسفند 1392 ساعت 10:59 ق.ظ http://zolmenan.blogsky.com

سلام وب خوبی دارین موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد