با ما چه میکنی؟

دیدار می‌نمایی و پرهیز می‌کنی

بازار خویش و آتش ما تیز می‌کنی

گر خون دل خوری فرح افزای می‌خوری

ور قصد جان کنی طرب انگیز می‌کنی

بر تلخ عیشی من اگر خنده آیدت

شاید که خنده شکرآمیز می‌کنی

حیران دست و دشنه زیبات مانده‌ام

کآهنگ خون من چه دلاویز می‌کنی

سعدی گلت شکفت همانا که صبحدم

فریاد بلبلان سحرخیز می‌کنی


 

پ.ن : روز بزرگداشت شیخ اجل

 

نظرات 2 + ارسال نظر
امین سه‌شنبه 2 اردیبهشت 1393 ساعت 09:04 ق.ظ

ای عشق زمین و آسمان آیه ی توست
بنیاد ستون بی ستون پایه ی توست
چون رهگذری خسته که می آساید
آسایش آفتاب در سایه ی توست

قیصر امین پور

(دوم اردیبهشت روز تولد قیصر امین پور گرامی)

مرسی از یادآوریت امین عزیز

امین دوشنبه 1 اردیبهشت 1393 ساعت 02:27 ب.ظ

ز چشم مست تو امید خواب می بینم

تو خوش بخفت که ما را قرار خفتن نیست

به دیدن از تو قناعت نمی توانم کرد

حکایتی دگرم هست و جای گفتن نیست

"سعدی"

گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، به دیدم و مشتاق تر شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد