اندیشه ، اندیشگری

در دنیا تنها یک چیز را - در صورتی که صاحبش آن را شناخته و به اهمیتش اگاه باشد - نمی توان ربود و یا به نحوی غارتش کرد. آن اندیشه است. زیرا اندیشه بدون اراده انسانی در خارج از وجود صاحبش نمی تواند باشد. اندیشگری را نمی توان گناه شمرد و خنثی کرد. " کریم " نیز در پناه همین قانون به درونش پناه برد ، درونی که انباری از نارضایتی شد !

 

ولی آیا ممکن است که آدم  همیشه در خودش و با اندیشه اش زندگی کند ؟ از آن تغذیه کند ، با آن بازی کند ، عشق بورزد ، کینه توزی کند و از تصرف دیگران مصونش بدارد؟ اگر هم چنین باشد، آخر از همه ، آن وقت چکارش می کند ؟ در چه موردی از آن استفاده می کند؟ مگرنه اینکه برای به کار گرفتن و بهره گیری از آن باید جریان ش را به خارج مربوط سازد؟  و آن وقت آن خارج کجا خواهد بود؟

 

" اِدبار و آیینه / محمود دولت آبادی "  

نظرات 2 + ارسال نظر
امین جمعه 19 اردیبهشت 1393 ساعت 10:08 ب.ظ

1.شاید در زمان ما حتی بشه اندیشه رو هم روبود!!!
ولی این موقته و بالاخره غارتگر لو میره.
2.ضرب المثلی داریم:
"عالم بی عمل به که ماند? به زنبور بی عسل.
باید اندیشه رو بیان کرد و در صورت اعتقاد کامل هر چه بلند تر بهتر.

اندیشه ای رو میشه ربود که ناب نباشه . درواقع تقلیدی باشه. وگرنه اندیشه از جهان بینی افراد سرچشمه میگیره و این مثل اثر انگشت مخصوص هرکس ه که نمیشه عین ش رو پیدا کرد.

سجاد جمعه 19 اردیبهشت 1393 ساعت 01:02 ب.ظ http://www.tfn.blogsky.com

سلام خواستم درباره این پستت بنویسم.

سلام. خوشحال میشم نظرت بدونم و نیازی به اجازه نیست !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد