ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
در دنیا تنها یک چیز را - در صورتی که صاحبش آن را شناخته و به اهمیتش اگاه باشد - نمی توان ربود و یا به نحوی غارتش کرد. آن اندیشه است. زیرا اندیشه بدون اراده انسانی در خارج از وجود صاحبش نمی تواند باشد. اندیشگری را نمی توان گناه شمرد و خنثی کرد. " کریم " نیز در پناه همین قانون به درونش پناه برد ، درونی که انباری از نارضایتی شد !
ولی آیا ممکن است که آدم همیشه در خودش و با اندیشه اش زندگی کند ؟ از آن تغذیه کند ، با آن بازی کند ، عشق بورزد ، کینه توزی کند و از تصرف دیگران مصونش بدارد؟ اگر هم چنین باشد، آخر از همه ، آن وقت چکارش می کند ؟ در چه موردی از آن استفاده می کند؟ مگرنه اینکه برای به کار گرفتن و بهره گیری از آن باید جریان ش را به خارج مربوط سازد؟ و آن وقت آن خارج کجا خواهد بود؟
" اِدبار و آیینه / محمود دولت آبادی "
1.شاید در زمان ما حتی بشه اندیشه رو هم روبود!!!
ولی این موقته و بالاخره غارتگر لو میره.
2.ضرب المثلی داریم:
"عالم بی عمل به که ماند? به زنبور بی عسل.
باید اندیشه رو بیان کرد و در صورت اعتقاد کامل هر چه بلند تر بهتر.
اندیشه ای رو میشه ربود که ناب نباشه . درواقع تقلیدی باشه. وگرنه اندیشه از جهان بینی افراد سرچشمه میگیره و این مثل اثر انگشت مخصوص هرکس ه که نمیشه عین ش رو پیدا کرد.
سلام خواستم درباره این پستت بنویسم.
سلام. خوشحال میشم نظرت بدونم و نیازی به اجازه نیست !