مات


خواب دیدم تو به خاطره های من با خودت حسادت می کردی !

می گفتی کدامشان را بیشتر دوست داری

و من مات نگاهت می کردم ...

می گفتی : دیگر جایی نرویم ، کاری نکنیم ، تو آنقدر به آنها فکر می کنی که من را فراموش می کنی ...

و من مات نگاهت می کردم.

می گفتی : دیگر تعریف نکن که کجاها خیلی خوش گذشت ، کجا ، خیلی خوب بود ...

 

خیلی چیزها می گفتی.

و من همان وقت داشتم در سرم خاطره جدیدم با تو را می ساختم !

اینکه :

تو چقدر ماه بودی وقتی به خاطره هامون حسادت می کردی .

 


" صابر ابر " 



نظرات 1 + ارسال نظر
leyli دوشنبه 30 فروردین 1395 ساعت 03:37 ب.ظ http://garmayemahedey.blogfa.com

اووووففففف... عااالی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد