ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
دختران دشت !
دختران انتظار!
دختران امید تنگ
در دشت بی کران ،
و آرزوهای بی کران
در خلق های تنگ !
دختران خیال آلاچیق نو
در آلاچیق هایی که صد سال ! ـ
از زره جامه تان اگر بشکوفید
باد دیوانه
یال بلند اسب تمنا را
آشفته کرد خواهد . . .
***
دختران رود گل آلود !
دختران هزار ستون شعله به طاق بلند دود!
دختران عشق های دور
روز سکوت و کار
شب های خستگی !
دختران روز
بی خستگی دویدن ،
شب
سرشکستگی! ـ
در باغ راز و خلوت مرد کدام عشق ـ
در رقص راهبانه ی شکرانه ی کدام
آتش زدای کام
بازوان فواره یی تان را
خواهید برفراشت؟
***
افسوس !
موها، نگاه ها
به عبث
عطر لغات شاعر را تاریک می کنند .
دختران رفت و آمد
در دشت مه زده !
دختران شرم
شبنم
افتادگی
رمه ! ـ
از زخم قلب آبائی
در سینه ی کدام شما خون چکیده است؟
پستانتان، کدامِ شما
گل داده در بهار بلوغش؟
لب هایتان کدامِ شما
لب هایتان کدام
ـ بگویید ! ـ
در کام او شکفته ، نهان ، عطر بوسه یی ؟
شب ها تار نم نم باران ـ که نیست کار ـ
اکنون کدام یک ز شما
بیدار می مانید
در بسترِ خشونتِ نومیدی
در بستر فشرده ی دلتنگی
در بستر تفکر پر درد رازتان
تا یاد آن ـ که خشم و جسارت بود ـ
بدرخشاند
تا دیرگاه، شعله ی آتش را
در چشم بازتان؟
***
بین شما کدام
ـ بگویید ! ـ
بین شما کدام
صیقل می دهید
سلاح آبائی را
برای
روز
انتقام؟
" احمد شاملو "
* عنوان شعر متعلق به شاعر است.