سیاه


سیاه

یعنی

تاریکی گیسوی تو

 

سیاه

یعنی

روشنی چشم تو

 

سیاه

یعنی

روزگار تاریک و روشن من

مثل

اشک تو

که گونه ات را

با سرمه ی چشمت

نقاشی می کند

 

مثل

حس ما به هم

وقت فاصله ی ما از هم

 

سیاه

یعنی

شعر سپید من

در جواب غزل خداحافظی تو

 

سیاه

یعنی

رو سفیدی من

بعد از عشق تو


سیاه

یعنی ...



" افشین یداللهی "

 

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا سه‌شنبه 1 خرداد 1397 ساعت 05:29 ب.ظ

معرفی کتاب دائره المعارف عرفانی :

قسمتی از کتاب :



آیا میتوان آدم بود ؟



آدم بودن مقامی فراسوی مرد یا زن بودن است . آدم بودن ، حامل روح خدا و اسمای الھی و خلیفه خدا بر
روی زمین بودن است : پاک بودن، خیر خواه ھمه بودن ، سخی بودن ، با معرفت بودن ، اھل محبت بودن ،
غیور و عزیز بودن ، بی نیاز و دلیر بودن، لطیف و فھیم بودن و صادق و با وفا بودن و ......
آیا براستی دیگر دورۀ آدمیت سپری شده است و صدق و وفا و مھر و عزّت و عصمت ناممکن شده است ؟
آیا صادق و وفادار و عاقل بودن مترادف با خودکشی و نابودی است ؟
آیا راھی جز ھرزه گی و ریا و خیانت و خود فروشی باقی نمانده است ؟
آیا انسانیت فقط نقشی برای سینما است آنھم سینمائی که محکوم به ورشکستگی می باشد ؟
براستی امروزه آدم کیست ؟ چه کسی روح آدمیت را از پدرمان حضرت آدم به ارث برده است ؟ آیا امروزه
« وارث آدم » چه کسی است ؟
چنین کسی در ھر کجا که باشد ھمو امام زمان و مکان خویش است بی ھیچ شمشیر و اسب سفید و
عصای موسی و معجزاتی دگر !؟

آدم بودن بسیار سخت تر از ناجی بودن است . ناجی بودن ھمان آدم بودن است .



از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 257

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد