کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

آغازم


کوه با نخستین سنگ‌ها آغاز می‌شود
و انسان با نخستین درد

من با نخستین نگاه تو آغاز شدم ...


" احمد شاملو "

مصلوب


جز آن که

جذام را از صورت زنی زدود

و کنار آن دو دزد

مصلوب شد

دیگر حرفی نزد.

 

" عباس معروفی "

ساحل امن


وقتی نیستی
برای بلعیدن من
دهان شب باز است
من از تاریکی اقیانوس
مثل یک کشتی
از توفان گریخته‌ام 
دلهره‌ی آرام!
بگذار در ساحل آفتابی‌ات
کناره بگیرم.



" عباس معروفی "

هیچ


برون ز جام دمادم مجوی این دم هیچ

بجز صراحی و مطرب مخوا همدم هیچ

بیا و بادهٔ نوشین روان بنوش که هست

بجنب جام می لعل ملکت جم هیچ

مجوی هیچ که دنیا طفیل همت اوست

که پیش همت او هست ملک عالم هیچ

غمست حاصلم از عشق و من بدین شادم

که گر چه هست غمم نیست از غمم غم هیچ

دلم ز عشق تو شد قطره‌ئی و آنهم خون

تنم ز مهر تو شد ذره‌ای و آنهم هیچ

غمم بخاک فرو برد و هست غمخور باد

دلم بکام فرو رفت و نیست همدم هیچ

تنم چوموی پر از تاب و رنج و دوری خم

ولی میان تو یک موی اندر و خم هیچ

از آن دوای دل خسته در جهان تنگست

که نیستش بجز از پستهٔ تو مرهم هیچ

دم از جهان چه زنی همدمی طلب خواجو

بحکم آنکه جهان یکدمست و آندم هیچ

 

" خواجوی کرمانی " 

خاطره


خاطره خوب کسی شو

حتی اگر قرار بر همیشه بودن نیست 

آنی شو که وقتی در ذهنش آمدی

چشمهایش تو را لو دهند

برایش چیزی بساز که در خاطرش مدام شوی !

...

امروز شروع کن/تو/آنها که دوستشان داری/حرکت

...



" صابر اَبر "