کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

قیامتت

 

وقتی هستی
در دلم قیامتی ست
و تمامی ابنای بشر
به تماشای تو برمی‌خیزند
قامتی که زمین را
از ساق‌های گندمی‌
تا شانه‌ی آسمانی‌ات
بالا می‌برد
آمدنت همیشه
قیامتی ست
بلندبالا!
ای تیک تاک نبض!
ای لنگرِ بودن!
بودن چه بیهوده ست
اگر قیامتی نباشد
و من بار دیگر
تو را نبوسم ننوشم نبینم...
چه بیهوده ست اگر قیامتی نباشد
تا در سکوت
دست‌های تو را بگیرم
و به ابدیت نگاهت
لبخند بزنم.




" عباس معروفی " 

نقش تو

وای باران ، باران

شیشه ی پنجره را باران شست

از دل من اما

چه کسی نقش تو را خواهد شست؟




"حمید مصدق " 

احمد غلامی

 

آرامش انگلیسی:

مثل سربازی شده ام که با نامزدش خوش و بش کرده و حالا هم سرحال است و هم غمگین و افسرده.
سرم را بلند می کنم و عراقی ها را می بینم , آدم هایی مثل ما. چنان مضطرب این سو و آن سو می دوند و سنگر می گیرند که یادم می رود گلوله هایی که از روبرو می آیند گلوله های آن ها است و می تواند ما را بکشد.
مگه همه آدمایی که عاشق می شن دنبال چی هستن؟ اونا هم از مرگ فرار می کنن.
پیشروی مهمه , تا کجا , تا کی , نمی دونم.
..............
- کفشهای شیطان را نپوش:
می دونی مشکل شیطون چیه؟ اون می گه راست تو چشم های من نگاه نکنین، کفش های منو پاتون نکنین، براش مهم اینه که تو یه جوری بهش اهمیت بدی...

........
- راستی آخرین بار کی پدرت را دیدی
هرگز فکر نکرده بودم او هم می میرد... پدری که صدایش زانوهای ما را از ترس می لرزاند و پدری که حرف های ما برایش مهم نبود. مهم این بود که او چه می گوید و ما چگونه انجام می دهیم... نه از مرگ او راضی ام و نه متاثر, فقط تهی هستم. نمی دانم اگر او نباشد برای اشتباه ها و گناهانم باید یقه چه کسی را بگیرم.

....


پ.ن : این سه قسمت که نوشته شده بخشهایی از داستانهای کتاب " کفشهای شیطان رو نپوش "است .داستانهاش تم اجتماعی داره .


با تشکر بسیار از امین برای معرفی این نویسنده.

دوستان برای آشنایی بیشتر با نوشته های این نویسنده به قسمت نظرات یادداشت " ناگفته ها " مراجعه کنید.

 

ناگفته ها

 

اما ... دانم که انسان در کلمات نیست که بیان منحصر می یابد؛ بلکه انسان در ناگفته هایش نهفته است که محرم ترین شخص ، شاید از ناگفته هایش او را بشناسد.


***


که سروده شده است: " مرگ – همانا – هیچ بزرگی را محترم نمی دارد!


 

" آن مادیان سرخ یال / محمود دولت آبادی "



پ.ن : این کتاب خیلی خوبه

گنج علی بابا

دیروز یه کتابفروشی پیدا کردم که عین غار گنج علی بابا ست البته همه چی توش درهم و برهم ه ولی اگه خوب بگردی کتابای عالی ای پیدا می کنی. اکثر کتاباش، کتابهای چاپ ممنوع و بعضا قدیمی ه . مجله های قدیمی هم زیاد داره. قیمتش هم خیلی ارزونه ! خلاصه برو حالش ببر .دیروز دیگه نمی خواستم از مغازه بیرون بیام. یه چیز مهم دیگه اینکه کتاب " یازده دقیقه " پائولوکوئلیو" با ترجمه آرش حجازی هم پیدا کردم اونم با قیمت خوب و چاپ عالی . کلا این دو روزه کارت عابر بانکم خالی شده. پریروزم رفتم یه سری به کتاب فروشی محبوبم زدم و ده جلدی یا بیشتر کتاب خریدم با قیمتهای قدیم ، تازه بیست درصد هم تخفیف داشت. یه کتاب از محمود دولت آبادی پیدا کردم ( برای کودک و نوجوان نوشته شده بود) که فکر نکنم خودشم روحش ازش خبر داشته باشه.  من الان رو ابرها راه میرم.