کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

سگال : روزه


به سرهنگ سلطان چنین گفت زن

که خیز ای مبارک در رزق زن

برو تا ز خوانت نصیبی دهند

که فرزندکانت نظر بر رهند

بگفتا بود مطبخ امروز سرد

که سلطان به شب نیت روزه کرد

زن از نا امیدی سر انداخت پیش

همی گفت با خود دل از فاقه ریش

که سلطان از این روزه گویی چه خواست؟

که افطار او عید طفلان ماست

خورنده که خیرش برآید ز دست

به از صائم الدهر دنیا پرست

مسلم کسی را بود روزه داشت

که درمانده‌ای را دهد نان چاشت

وگرنه چه لازم که سعیی بری

ز خود بازگیری و هم خود خوری؟

 


فاقه : فقر ، نداری

 


باب دوم / در احسان / حکایت نهم

 

منبع اصلی : گلستان / مشرف الدین مصلح بن عبدالله شیرازی مخلص به سعدی



نظرات 1 + ارسال نظر
یک دوست قدیمی پنج‌شنبه 4 اردیبهشت 1399 ساعت 05:58 ب.ظ

⁠⁠شیمى درمانى دردناک بود. مبارزه با سرطان هرگز آسان نیست؛ چون سرطان یک عفونت و زخم خارج از بدن یا باکترى و ویروس نیست که ریشه کن شود. براى مبارزه با این بیمارى مى‌بایست علیه بدن خودم و سلول‌هاى خودم مى‌جنگیدم. تنها راه نجات خودتخریبى بود.

من یک نجات یافته ام
⁣⁣ویجی آناند ردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد