کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

وقت عاشقی


یلدا

پنجره ای ست

که هر سویش تو باشی

وقتِ عاشقانه شب زنده داری ست و

بی تو

بیشتر از هر شب تنهایی


 

" سید محمد مرکبیان " 



شکرخند


میان باغ حرامست بی تو گردیدن

که خار با تو مرا به که بی تو گل چیدن

و گر به جام برم بی تو دست در مجلس

حرام صرف بود بی تو باده نوشیدن

خم دو زلف تو بر لاله حلقه در حلقه

به سنگ خاره درآموخت عشق ورزیدن

اگر جماعت چین صورت تو بت بینند

شوند جمله پشیمان ز بت پرستیدن

کساد نرخ شکر در جهان پدید آید

دهان چو بازگشایی به وقت خندیدن

به جای خشک بمانند سروهای چمن

چو قامت تو ببینند در خرامیدن

من گدای که باشم که دم زنم ز لبت

سعادتم چه بود خاک پات بوسیدن

به عشق مستی و رسواییم خوشست از آنک

نکو نباشد با عشق زهد ورزیدن

نشاط زاهد از انواع طاعتست و ورع

صفای عارف از ابروی نیکوان دیدن

عنایت تو چو با جان سعدیست چه باک

چه غم خورد گه حشر از گناه سنجیدن

 

" سعدی "



دریغا دریغا


به هر تار جانم

صد آواز هست

دریغا

که دستی 

به مضراب نیست !



" احمد شاملو "



زاد روز شاعر حس های ناب 



پاییزی ترین


بوسه هایت 

انار می ترکاند

نفس هایت 

سیب را می رساند

آغوشت

ابر را می باراند


پاییز ترینی تو ... !



" عادل دانتیسم "



میهمان


درخت می خواهم باشم؛

تا ریشه بدوانم در تو

و هر روز...

شاخه های تازه بدهد 

از تو دنیایم!

درخت می خواهم باشم؛ 

ساده و صبور

تا بمانم و رفتن ها را بگذارم

برای باد... برای جاده ...

در سرزمینت ؛ میهمانی اینچنین ؛

نمی خواهی!!؟



" عادل دانتیسم "