ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
حسرت دست هات مانده
به چشم هام
به خواب هام
به کش و قوس ها تنم.
در حسرت دست هات
پر پر می زنم !
" عباس معروفی "
ماهی همیشه تشنه ام
در زلال لطف بیکران تو
می برد مرا به هرکجا که میل اوست
موج دیدگان مهربان تو
زیر بال مرغکان خنده هات
زیر آفتاب داغ بوسه هات- ای زلال پاک ! -
جرعه جرعه میکشم تو را
به کام خویش
تا که پر شود تمام جان من
ز جان تو !
ای همیشه خوب !
ای همیشه آشنا !ماهی همیشه تشنه ام
ای زلال تابناک !
یک نفس اگر مرا
به حال خود رها کنی
ماهی تو
جان سپرده
روی خاک
" فریدون مشیری "
* عنوان شعر متعلق به شاعر است.
( دوس لوغی آیی دوس لوغی دی )
وقتی کسی از روی نادانی دست به کاری می زند که دوستان و اطرافیانش را گرفتار و ناراحت کند .
در روزگاران گذشته مرد کشاورز و باغداری بود که با خرس دوستی داشت . روزی خسته و کوفته از سر آبیاری برگشته بود . زیر سایه درختی در باغ خوابید و به دوست خود یعنی همان خرس که همیشه همراه او بود سپرد که نگذارد مگس ها ناراحتش کنند تا بلکه کمی بخوابد و خستگی درکند. خرس به سفارش آن مرد بالای سر او نشست و نمی گذاشت مگس و پشه او را نیش بزند . بعد از مدتی یک مگس سمج پیدا شد که هر چه خرس با دست آن را کیش می کرد نمی رفت. می خواست مگس را با دستمال یا چوب یا علف دور کند اما نمی شد و پس از لحظه ای دوباره می آمد و روی صورت مرد می نشست. خرس دیگر از دست مگس به تنگ آمد. بیل مرد را برداشت و محکم و با تمام قدرت به روی مگس کوبید. کوبیدن بیل همان و شکافته شدن سر مرد و مردن او همان.
شاهنده سیفی زاده – بیست و سه ساله – کارمند – به روایت از منصوره طالبی و عسگر سیفی زاده – مرند
یکهزار و سیصد و پنجاه و یک خورشیدی
" تمثیل و مثل / احمد وکیلیان "
دوباره می سازمت به جان، اگر چه بیش از توان خویش
" سیمین بهبهانی "
سالروز درگذشت سیمین عزیز
ولادیمیر : تا حالا ترکت کردم ؟
استراگون : نه ... ولی تو بدترش رو انجام دادی ؛ گذاشتی که من برم ...
" در انتظار گدو / ساموئل بکت "