کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

معرفی کتاب : پرده


نام : پرده

نویسنده : میلان کوندرا

مترجمان : کتایون شهپر راد و آذین حسین زاده

انتشارات : قطره

موضوع : ادبیات – تاریخ و نقد

 

در این کتاب کوندرا به بررسی جنبه های مختلف رمان - اینکه چه چیزی هایی بر آن اثر داشته و آن را به شکل امروزی ش در آورده  – پرداخته است. به نظرم نویسنده به نکات خیلی ریز و ظریفی اشاره کرده که کمتر به چشم منتقد – خواننده – می آید.

اگر چه حضم بعضی قسمتهای کتاب برام سخت بود و درک صحیحی از چیزی که منظور نویسنده بود نداشتم ولی در کل کتاب دارای دید موشکافانه و جسورانه ای ست . مطمئنم اگر چند بار دیگه بخونم باز چیز های زیادی برای یادگیری داره.


و در آخر اینکه " پرده " کتابی با ارزش های پنهان بسیار است.

صحرای علل


آن را که به صحرای علل تاخته اند

بی او همه کارها بپرداخته اند

امروز بهانه ای در انداخته اند

فردا همه آن بود که در ساخته اند



" خیام "



پ.ن : امروز روز بزرگداشت حکیم عمر خیام است.

خیابان های منتظر


باران آمد 

و خیابان ها

در انتظار صدای قدم های تو

دیوانه شدند 

...



" حمید مهدوی ( راهی ) "

آغاز کتاب *


به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای

خداوند روزی ده رهنمای

خداوند کیوان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برترست

نگارندهٔ بر شده پیکرست

به بینندگان آفریننده را

نبینی مرنجان دو بیننده را

نیابد بدو نیز اندیشه راه

که او برتر از نام و از جایگاه

سخن هر چه زین گوهران بگذرد

نیابد بدو راه جان و خرد

خرد گر سخن برگزیند همی

همان را گزیند که بیند همی

ستودن نداند کس او را چو هست

میان بندگی را ببایدت بست

خرد را و جان را همی سنجد اوی

در اندیشهٔ سخته کی گنجد اوی

بدین آلت رای و جان و زبان

ستود آفریننده را کی توان

به هستیش باید که خستو شوی

ز گفتار بی‌کار یکسو شوی

پرستنده باشی و جوینده راه

به ژرفی به فرمانش کردن نگاه

توانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود

از این پرده برتر سخن‌گاه نیست

ز هستی مر اندیشه را راه نیست


" فردوسی "


پ.ن : امروز روز بزرگ مرد هویت ایرانی ست.

 

ماهی قرمز


من درون تو پیدا شدم

شبیه کودکی در جان مادر

من تصویرم را در چشمهای تو یافتم

وقتی

که آبستن اشک بود

و من ماهی قرمز تنگ نگاه تو ام



" حمید مهدوی ( راهی ) "