کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

پندی چند


... آنچه می اندیشی بر زبان میاور و به اندیشه های نسنجیده جامه عمل مپوشان ؛ خوش برخورد باش ، اما به هیچ رو مبتذل مباش. دوستان خود را پس از آزمودن با پنجه ی فولادین در جان خود جای ده ولی دست های خود را برای پذیرایی هر خام سر از تخم درآورده ای فرسوده مکن.از ستیزه بپرهیز اما اگر بدان کشانده شدی چنان بکوش که از تو پروا کنند. 

گوش خود را به شنیدن گفته ی هرکس بگمار ولی با کمتر کس همداستانی کن. با هر کسی رای بزن اما قضاوت خود را فاش مگردان. به مقتضای آنچه در کیسه داری رخت های گرانبها بپوش اما دور از بلهوسی باش. جامه ات فاخر باشد نه پر زرق و برق زیرا هیات ظاهری ای بسا که بر خود مرد دلالت می کند و در فرانسه مردم بلند پایه و والامقام خاصه از این راه نشان می دهند که نسبت عالی دارند.


نه وام بگیر و نه وام بده؛ زیرا وام دادن چه بسا از دست دادن پول و دوست هر دو ست و اما وام گرفتن عقل معاش را کُند می دارد. به ویژه این یک نکته : با خود درستکار باش و همچنان که به یقین شب از پس روز می آید ، نتیجه چنان خواهد بود که با دیگران نخواهی توانست دغلکار باشی . خدا به همراه دعای خیر من این پند ها را در تو بارور کناد!


" هملت / ویلیام شکسپیر "

عواقب نبودنت


وقتی نیستی
یعنی یک جای کار اشتباه است
انگار فرشته‌ی انتظار را خواب برده
انگار نگاهم را آب برده
انگار باران آمده رنگ‌های پراگ را شسته
وقتی نیستی
دست‌هام مشاعرشان را از دست می‌دهند.


" عباس معروفی "

آتش بدون دود نمی شود


وقتی به پایان یه داستان بلند نزدیک میشی مجموعه ی احساسات و افکار متفاوتی رو تجربه میکنی . اتفاقات ، شخصیت ها ، هیجانات عاطفی و ... که چند ماه باهاشون درگیر بودی همه همه دوباره تو ذهنت مرور میشن . کلی حرف موقع خوندن هر قسمتی توی ذهنت داشتی و می خواستی بنویسی اما درست زمانی که شروع می کنی به نوشتن خالی از هر کلمه ای میشی! با خودت میگی پس اون همه حرف یه دفعه کجا رفت؟!!

(معتقدم ) ما – خواننده ها – فقط کتابا رو نمی خونیم بلکه مدت ها باهاشون زندگی میکنیم. با هر رنجی درد میکشیم و با لبخند کوچکی شاد میشیم. با از دست دادن عزیزی بغض میکنیم و با هر تولدی لبریز از شعف میشیم... .


***


" آتش بدون دود " ابراهیمی ، لبریز از احساسات و افکار انسانی ست. تمام جملات و حاضرجوابی ها به گونه ست که انگار بهتر از این نمی توان سخنی گفت ! حین خوندن داستان خیلی دلم می خواست که منم بتونم اینقدر خوب حرف بزنم و نفوذ کلام داشته باشم !


آداب و رسوم ، غیرت ، روحیات ترکمن به زیبایی در کنار حس ایرانی و میهن پرستی شرح داده شده. (برای من به شخصه این جنبه از کتاب خیلی جالب و زیبا بود. حالا " صحرا " برام تنها یک کلمه نیست بلکه یک مفهومه . این حس خیلی خوبیه که آدم به یه جایی تعلق داشته باشه ).


شناخت شخصیت و اندیشه های آزادگان و مبارزان راه حق و عدالت نه تنها جالب بلکه پر از درد ، انگیزه و سرمشقی برای زندگی ست . این که بدونیم برای این کشور چه کسانی از چه چیزهای گذشتن (به نظر من ) باعث میشه کمی با توجه بیشتری به جامعه ، مردم ، فرهنگ و اتفاقاتی که درش می افته نگاه کنیم ، با اندیشه نگاه کنیم! شاید مشکل امروز ما فقدان اندیشه واندیشیدن باشه و اندیشیدن وظیفه تک تک افراد یک اجتماع و کشور، نه فقط برای خودش بلکه آینده فرزندانش است!!

 

 

پ.ن : حرف برای گفتن زیاد و برای نگفتن زیادتر. من خودم رو در حدی نمی دونم – هیچ وقت ندونستم – که نقدی یا گوشه ای بر کتابی بنویسم اما همیشه دوست داشتم و دارم که احساسات و افکارم رو با خوانندگان و علاقه مندان کتاب که مثل من هستن – یک فرد عادی نه با تخصص و سواد بسیار – در میان بگذارم و این رو وظیفه خودم می دونم تا کتاب خوب رو معرفی کنم و پیشنهاد بدم و اگر بتونم این وظیفه رو به خوبی انجام بدم خوشحال خواهم بود.

امیدوارم از خوندن این کتاب لذت ببرید و مطمئن باشید بعد از خوندنش آدم متفاوتی خواهید بود.

می شود ؟


بیا اسم تو را


بگذاریم باران

و من بی چتر در صدای خنده‌هات


کودکانه بازی کنم


خیس شوم


و نگاهم به تو باشد...


می‌شود؟


یا بیا اسم تو رو


بگذاریم روی هر چیز خوب


باران، خورشید، جنگل، دریا، کوه، شادی، آسمان


تو را هم


به همان اسم خودت صدا کنیم


و من نگاهم به تو باشد


نمی‌شود؟




" عباس معروفی "

یاس ؛ آخرین تیر شیطان


مردم ، می توانند شکست بخورند ، اما نمی توانند ناامید شوند.


مردم ، می توانند ستم را سالیان سال ، تحت شرایطی ، تحمل کنند ؛ اما نمی توانند ستم را به عنوان یک اصل ابدی بپذیرند. فرد ، می تواند ، مردم نمی توانند ، نتوانسته اند و نخواسته اند که بتوانند.

بچه هایتان را بگذارید درس بخوانند ، کتاب بخوانند ، تاریخ بخوانند تا بدانند که هیچ ملتی و هیچ امتی هرگز در طول حیات بشر ، دل به ناامیدی نسپرده است و از مبارزه ی با ستم – به صدها شیوه ی مختلف – دست برنداشته است و از تصور آینده یی ناب  و مطلوب چشم نپوشیده است و نگویید که محصول این ایمان ، این امید ، این مقاومت و این تصور ناب چیست. بسیار است و بسیار و بسیار.


" آتش بدون دود – کتاب هفتم / نادر ابراهیمی "