کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

شیرین


وقتی نیستی 

بهانه  می گیرد

دلم

تلخ می شود.


سر راه

یک چیز شیرین هم بخر

نان و یک چیز شیرین.



" عباس معروفی "



حجم نیستی


جهان حجم سنگینی 

از نبودن توست

که دارم بی دلیل به دوش می کشم ...



پ.ن : 

از این همه که نیستی ، مردم ...



" کامران رسول زاده "



خیال


غم انگیز است پاییز

و غم انگیزتر ،

وقتی تو باشی و 

من برگ ها را با خیالت

تنها قدم بزنم .



" رضا کاظمی "



افسانه


دلم دوست داشتن می خواهد

نه هر دوست داشتنی

از همان ها که می شود ساعت ها

در آغوشش بی هیچ حرفی نشست

می شود بی هیچ حرفی

هزار نگفته گفت

از همان ها که این آدمها اسمش را

گذاشته اند

افـــسانه ! 

اما . . .

افسانه هم دست نوشته ی خودِ آدمهاست

نیست ؟

پس من ؛ پس تو

پس ما

می توانیم از قصه هایمان یک افسانه بسازیم

تنها اگر

از سینِ سلامِ رابطه

دلمان؛ چشممان؛ حواسمان

اصلا خودِ خودِ خودمان

تنها برایِ 

اوی قصه

باشد

میشود .



" عادل دانتیسم "



سگال : فهم


مرا عجب می آید که این حافظان چون پی نمی برند از احوال عارفان.


چنین شرح که می فرماید « وَلاتُطِع کُلَّ حَلَّافٍ »* غماز خاص خود اوست که فلان را مشنو. هر چه گوید که او چنین است با تو « هَمَّازٍ مَّشَّآءِ بِنَمیمٍ * مَّنَّاعٍ لِّلخَیرِ »** الا قرآن ، عجب جادوست غیور چنان می بندد که صریح در گوش خصم می خواند چنان که فهم می کند و هیچ خبر ندارد و از لذت آن بی خبر است یا خود باز می رباید « خَتَمَ اللهُ » عجب لطفی دارد ختمش می کند که می شنود و فهم نمی کند و بحث می کند و فهم نمی کند.


الله لطیف است و قهرش لطیف و قفلش لطیف ، اما نه چون قفل گشایش که لطف آن در صفت نگنجد من اگراز اجزا خود را فروسِکُلم از لطف بی نهایت و ارادت قفل گشایی و بی چونی فتاحی او خواهد بودن. زنهار، بیماری و مردن را در حق من متهم می کنید که آن جهت روپوش است کشنده ی من این لطف و بی مثلی او خواهد بودن. آن کارد یا شمشیر که پیش آید جهت دفع چشم اغیار است تا چشم های نحس بیگانه ای جُنُب ادارک این مقتل نکند.

 


* و از هر بسیار قسم خورده فرومایه ای فرمان مبر.

غماز : سخن چین

**  که بسیار عیبجو و براى سخن چینى همواره در رفت و آمد است * بسیار مانع خیر

فروسِکُلم : پاره پاره کنم

جنب : بیگانه ، غریب

مقتل : کشتن

 


منبع اصلی : فیه ما فیه جلال الدین محمد مولوی

تصحیح بدیع الزمان فروزانفر