کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

پایتخت کهن


ای زیباترین حمله‌‌های جنونم
ای سفر خنجر در بافت‌هایم
ای ژرف رفتنِ دشنه
بانوی من، بر غرقِ من بیفزای
که دریا صدایم می‌کند
بر‌مرگ من بیفزای ،شاید مرگ چون هلاکم کرد زنده‌ام سازد
پیکر تو نقشه‌ی جغرافیاییِ من است
دیگر مرا با نقشه‌ی جهان کاری نیست
من کهن‌ترین پایتختِ اندوهم
و زخمم نقشی از ایام فرعونان 
درد من چون لکه‌ای روغن 
از بیروت تا چین گسترده است
درد من کاروانی‌ست
که خلیفگان شام در سده‌‌ی هفتمین
تا چین گسیل کرده‌اند
و در دهان اژدها گم گشته است

...




" نزار قبانی "


خاکستری


وقتی دلتنگم
به تو می اندیشم
یاد تو مربعی ست محو و لرزان
در زمینه ی خاکستری روشن
در این مربع ها
من با بهم زدن پلک هایم
گذشته را نقاشی می کنم
بین من و تو
غبار و دیوار است
به سحر این مربع ها
من از دیوار می گذرم
در رسیدن به تو
تنها راه گذشتن است..
باید چراغ رنگ به دست بگیرم
و در خاکستری هایم
به دنبال تو بگردم
ای کاش
ای کاش
می توانستم یک قطره بیشتر
با سرخ نقاشی کنم
...



" محمد ابراهیم جعفری "


بازی


هرگز 

شکست حقارت نیست
پیروزی
پاسدار اسارت نیست
این کهنه قصه را
زنجیرهای پاره به من گفتند

بازی کنیم

یا از هراس
هر لحظه لحظه ای ز زندگی خود را
بر این حریف رند که نامش زمانه است ببازیم
بازی کنیم
یا از هراس بمیریم.

بازی کنید
از باختن نهراسید
آنسان که پشت مرگ بلرزد
این گونه باخت چه زیباست
بازی کنیم.



میعاد در لجن / نصرت رحمانی "


قیام کاوه


یکی بی‌ زیان مرد آهنگرم

ز شاه آتش آید همی بر سرم

تو شاهی و گر اژدها پیکری

بباید بدین داستان داوری

که گر هفت کشور به شاهی تراست

چرا رنج و سختی همه بهر ماست ؟

شماریت با من بباید گرفت 

بدان تا جهان ماند اندر شگفت

مگر کز شمار تو آید پدید

که نوبت ز گیتی به من چون رسید

که مارانت را مغز فرزند من

همی داد باید ز هر انجمن


 

" فردوسی "



شماریت : باز خواست


سگال : شوق


پرسیده اند که شوق برتر یا محبت ؟ گفت : محبت ، زیرا که شوق از وی خیزد . بعضی گفته اند : شوق آتشی بود که از جگر به در آِید ، از فرقت ظاهر شود چون دیدار حاصل شد ، بنشیند و چون غالب بر اسرار ، مشاهدت محبوب بود شوق را آنجا راه نبود .



فرقت : جدایی ، فراق 



" رساله قشیریه / ابولقاسم عبدالکریم بن هوازن قشیری "

ترجمه : ابو علی حسن بن احمد عثمانی

تصحیحات و استدراکات : بدیع الزمان فروزانفر