کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

به سوی بینهایت و فراتر از آن! :)

انگار هر سنی کتاب خاص خودش رو می طلبه.البته درسترش اینه که بگی هر دوره از زندگی! چیزی که زیاد به سن ربطی نداره و بیشتر به رشد روح و فکر مربوطه.

برای من تو سن پانزده-شانزده سالگی ، کتابایی مثل " در تکاپوی معنا "، " کیمیاگر " ، " کوه پنجم " ، " چه کسی پنیر مرا برداشته است؟ " و ... خیلی مفید بود و دیدگاه های جدیدی رو به زندگی م داد.


هر چقدر بزرگتر میشدم و دنیا و خودمم رو بیشتر می شناختم ، کتابای قبلی دیگه جوابگوی نیازام نبود و من رو به سمت نویسنده های دیگه می کشوند ؛ " کریستین بوبن " ،" اوشو" ، " عرفان نظرآهاری" و ... .تنها نویسنده ای که سالهاست با منه " پائو کوئیلیو ". تا به امروز همیشه حرفاش مثل نوری توی تاریکی وجودم بوده که من به سمت جلو حرکت میداد و گاهی هنوزم میده.هنوزم کتابهاش می خونم و ارادتم نسبت بهش حفظ کردم هرچند مثل قبل اون تاثیر شگرف رو نداره.


آدم هرچه بیشتر کتاب می خونه بیشتر تجربه نسبت بهش به دست میاره؛ مثلا یه نویسنده خاص رو قهرمان محض زندگیش قرار نده و تمام و کمال با عقایدش موافق نباشه ( کاری که من توی بیست و خرده ای سالگیم درباره پائولو کوئیلیو انجام دادم) و بیشتر درباره اونا فکر کنه، با کتاب و نویسنده ش مثل یه مخاطب که در مقابلش نشسته رفتار کنه ( یه جورایی بده و بستون دوطرفه)، درباره نویسنده ای تنها از طریق خوندن یک کتابش قضاوت نکنه و .... !


بعضی کتابا رو هم باید هر چند وقت یکبار از کتابخونه دربیاری و دوباره یه نگاه بهشون بندازی.بعضی نویسنده ها هم هستند که باید کتابهاشون رو طوری بخونی که تا آخرعمر هنوز کتاب نخونده ازشون داشته باشی مثل کتابای " نادر ابراهیمی " که حس می کنم نباید همه کتاباش یه جا بخونم!


سلیقه ای که الان درباره کتابا پیدا کردم اینه که برم و تموم شاهکارهای دنیا رو بخونم. کتابای " تولستوی " ، " رومن رولان " ، " داستایوسکی " ، " دوما "و خیلی های دیگه! اوووف چقد نقشه برای نویسنده های دیگه دارم!


خیلی خوشحالم.حس یه کاشف سرزمین های ناشناخته رو دارم! به سوی بی نهایت و فراتر از آن
! :))

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد