ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
همه چیز تو را به شک وا می دارد میان انچه که به راستی خوب است و آنچه که بد به ظاهر است! که مثل ها چهره ی دیگری به خود می گرفتند اگر راوی به دید دگر می نگریست و دنیا خلاصه می شود به نگاه تو بدان ! کجاست مرز میان درستی و نا درستی ؟ کجاست سر حد قضاوت آدمی؟ و چه بی درنگ تغییر می یابد رای آدمی به داستانی از منظر دگر! بد نه آنگونه که می نماید و خوب نه چون به دیده سر بدان بنگری! کجاست مرز میان سرشت آدمی و دیو سیرتی؟ که اژدهاک به راستی دیو سیرت مار بدوش بود؟ چه که ما یکایک هزار مار بر قلبمان می پیچید بی آنکه خوفی بر ضمیرمان افتد ؛ حال می ترسیم از مار بدوشی در رنج ؟! و رنج عجین با سرشت آدمی ست خواه دوشین مارِ دیو سیرت آدمی منظر که ماهیتش از خاک است و عاقبتش به آتش و یا آزاده رنج کشیده ی بیرق به دست !
و آدمی چه می شود آن زمان که برهد از هر آنچه که هستش مایه ننگ است و نیستش هوس بودن!
********
پ.ن : " سه بر خوانی " بهرام بیضایی رو خیلی دوس داشتم . از تمام کلمات و جمله هاش لذت بردم. اینقد از خوندن " اژدهاک " هیجان زده شده بودم که به زحمت جلوی خودم گرفتم که با صدای بلند تو اتوبوس نخونمش! به سرم زد برم وسط اتوبوس بیاستم و به مردم بگم که به داستانی که قراره بخونم گوش بدن. داستان اژدهاک ی که از منظر دیگه نقل میشه که اژدهاک نه اونقدها هم بد نبوده! جمله ها طوری بود که انگار از اسرار دل اژدهاک خبر داشت .
سلام دوست خوبم
وب قشنگی داری
خوشحال میشم به وب من هم سر بزنی
میتونی برای وبلاگت آدرس جدید ثبت کنی
http://s2a.ir