کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

حلقه مشترک

گاهی تو زندگیت اتفاقی می افته که تو حس می کنی اصلا تنها یا دارای افکار عجیب و غریب نیستی. یه اتفاق ساده ولی خیلی خوب. اتفاقی از جنس خودت ، تفکرت ، روحیاتت ... . اتفاقی و خاطره ای که هروقت به یادش می افتی بدون اراده لبخند می زنی ( درست مثل همین الان ) .

دیروز تو کتاب فروشی به آدمایی برخوردم که با وجود غریبه بودنمون ، خیلی خوب و راحت و صمیمی درباره علاقه مشترکمون – کتاب –باهم حرف زدیم. به هم کتابایی که به نظرمون خوب بودن رو معرفی کردیم ، درباره نویسنده ها و ادبیات جوامع مختلف صحبت کردیم و ... . خیلی خوب بود . واقعا لذت بردم. مدتها میشه که همچین گفتگوی خوب و لذت بخشی درباره کتاب با کسی نداشتم.درسته نوشتن درباره کتاب برای به اشتراک گذاشتن با دیگران کار مفیدی واسه خالی کردن فکرت از خونده هات و جا برای چیزای جدید باز کردن ه، ولی هیچ چیز به پای لذت صحبت کردن با اهل کتاب درباره کتاب نمیرسه.

تو تیم سه نفره مون ، من ، فروشنده و یه مشتری – کتابخون دیگه : فروشنده به من " دمیان " هرمان هسه و نمایشنامه " خرسهای پاندا " رو معرفی کرد. من به اون و اون یکی کتابخون نادر ابراهیمی و " آرش در قلمرو تردید "و محمود دولت آبادی رو پیشنهاد دادم و ... . اون یکی کتابخون یه حرف خیلی جالب زد ( وقتی که داشت کتاب " شاهدخت سرزمین ابدیت " آرش حجازی رو انتخاب می کرد ) ؛ گفت : وقتی این کتاب دستم گرفتم حس کردم که الان وقتشه که بخونمش و قراره خیلی چیزا بهم یاد بده.دقیقا عین عقیده من !! ینی وقتی اینو گفت خیلی حال کردم. با خودم گفتم : پس این دیوونه بازی ها فقط واسه تخیل من نیست!

در آخر دیروزلحظات خوبی رو گذروندم.

نظرات 1 + ارسال نظر
امین سه‌شنبه 30 مهر 1392 ساعت 08:58 ب.ظ http://havayehavva.blogsky.com

واقعا پیدا کردن کسی که ادم بتونه با اون از علایق مشترکشون صحبت کنه غنیمته.
متاسفانه امروزه مطالعه بین مردم کم شده.
من که کتاب خوندن رو به هر تفریحی ترجیح میدم.

دقیقا. اصلا دوست ندارم اینو بگم ولی آدما سطحی و تهی مغز شدن و یا اگه نباشن بهش تظاهر میکنن! الان هنرمند بودن و عکاس بودن مد شده ، یه سری هم کتاب می خونن چون میخوان خودشون رو روشن فکر نشون بدن! بعد وقتی همچین اتفاقی برات می افته انگار بعد از مدتها انتظار ، پرتوی نوری بهت می تابه که میگه : نه زهرا ! اشتباه می کردی . هستن هنوز آدمایی که به چیزی فراتر از مادیات و جو حاکم بر اجتماع فکر کنن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد