کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کاری جز دوست داشتنت

اگر تو نبودی عشق نبود

همین طور

اصراری برای زندگی

اگر تو نبودی

زمین یک زیر سیگاری گلی بود

جایی

برای خاموش کردن بی حوصلگی ها

اگر تو نبودی

من کاملا بیکار بودم

هیچ کاری در این دنیا ندارم

جز دوست داشتن تو ...



" من یک پسر بد بودم / رسول یونان "

تصلیح

 

" تصلیح "


وقتی زیر سیگاری ها را شستند و پاک کردند ما سیگار کشیدن را ترک کردیم . 
وقتی به ما گفتند که کتابهای مقدس ، قمار کردن را از گناهان شمرده اند ما ورقها را سوختیم.
با نخستین نسخه ی سرزنش آمیز یک طبیب ، ما شرابخواری خوش شبهایمان را کنار گذاشتیم.
و چون داستان دستگیری بی کسان و یتیمان را در ساده ترین آیه های مذهبی خواندیم جیب ها یمان را در دست اولین عابر فقیر تکاندیم.
و جامه هایمان را به دومین عابر برهنه بخشیدیم.
و شنیدیم که گفتند :" خوشا به حال فروتنان و پرهیزگاران که شادی دنیا از آن ایشان است ".
آنگاه ، ابتدایی ، برهنه ، تهی ، غمگین و سلامت رفتیم تا از رودخانه بگذریم . رود طغیان کرد و همه ی ما در آب فرو رفتیم . 

تصلیح را من به معنی « اصلاح کردن خود » و «تطهیر» آورده ام.

" مصابا و رؤیای گاجرات / نادر ابراهیمی "



پ.ن : این کتاب نادر رو خیلی دوس دارم.



در آرزوی آرامش

باز گیر یه کتابی افتادم که پیش نمیره . درواقع درونم آروم نیست – اصلا کی آروم بوده؟!! – تو هی فکر میکنی ، هی فکر میکنی، بعد یه کتابی به دستت میرسه که زیاد با درونت همراه نیست و دقیقا در جهت به چالش کشیدن درونت ه ! گاهی حس له شدگی زیر این همه کتاب و فکر رو دارم ! آخر و عاقبتم به خیر بگذره !  

هرگز هرگز !!


مرا با حقیقت بیازار. اما هرگز با دروغ، آرامم نکن!


" رومن رولان / جان شیفته "

مجسمه ت


سنگم

آرام آرام می نویسم و خود را می تراشم
تا به شکل مجسمه ای در آیم
که تو بودایش کرده ای.

از دهان من اگر حرفی نیست
کوتاهی از من است
نمی دانم چگونه از تو سخن بگویم
با دهانی از سنگ.


" محمد شمس لنگرودی "