کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

نهایت خوشبختی

دوست داشته شدن از سوی کسی که دوستش می داری آن حس و حالتی است که در واژه عام و عادی خوشبختی نمی گنجد.



" سلوک / محمود دولت آبادی "

چه خالی بی پایانی *

یِرما زنی پر از شور و شوق است.زنی که می خواهد شوق زندگی ش را تماما تقدیم فرزندی کند که در تقدیرش نیست! زنی که اسیر اجتماع کوچک و حقیر ایست که مردمانش فردا حرف دیروزشان را فراموش می کنند و دختران ازدواج می کنند چرا که باید ازدواج کنند و بچه دار شوند و غیر ازین سرنوشت دیگری ندارند ، یِرما تنها زنی ایست که این یگانه سرنوشت را نیز ندارد!

یِرما زنی ست که تحقیر شده ! زنی که محبت و حمایت شوهر نیز از او دریغ می شود و همسر زمانی پی به این حقیقت می برد که یِرما خالی ست و هیچ چیز نمی تواند تهی بودنش را پر کند!

یِرما شاید نماد زنان تمام تمدن ها باشد. زنانی که جامعه ( هم زنان و هم مردان ش ) برای اندیشه ، هویت و روح آنان ارزشی قائل نیستند و آنها محکوم به "خالی بودن " اند! زنانی که نمی توانند شور و حرکت زندگی را در خود مهار کنند و از سوی دیگراجتماع آنان را منزوی می کند . در واقع اسیر قفسی به نام خانه  به بهانه حفاظت از ناموس و آبرو!

متاسفانه در نزدیکی هر یک از ما هم هستند دخترانی که نه خودشون از زندگی چیز می خواهند و نه خانواده هویتی به آنان می دهد. سعی کنیم که ما چنین زنانی نباشیم.

 


پ.ن : نمایشنامه " یِرما " اثر فدریکو گارسیا لورکا

* این قطعه از شعر فروغ فرخزاد است. 

چنگی مست

مگر موهام را

بخاطر انگشت های کشیده ات 

بلند نکردم؟

چنگی مست!

دلم زمزمه ی ستار ت را می خواهد

کجایی؟



" عباس معروفی "

اندیشه زندانی

اگر در باز بود می رفتم

اگر سد می شکست

جاری می شدم

اگر قفسی در کار نبود

می پریدم

زندانی که باشی

گاه مثل انسان می اندیشی

گاه مثل آب

گاه مثل پرنده.


" اسکی روی شیروانی / رسول یونان "

آن ... آمد

آمدنت
از دور تماشایی ست
دلهره‌ی قشنگم!
نزدیک نزدیکم بیا
کم کم بیا
هیجان این تماشا
نزدیک و دور ندارد.


" عباس معروفی "