ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
بارها زاده شدم
زاده شدم بر ستون سوزاندن ساحره ها
زاده شدم در بیابان ، در دامن سراب
زاده شدم در صدفی در بستر دریا
زاده شدم بر شاخه درختی که افعی داشت
و در زیرش تمساح و برکه بود
زاده شدم در عروسی
زاده شدم در گورستان ، در زیر یخ
زاده شدم در آستانه محکمه ی تفتیش
زاده شدم در قطار ها ، هواپیماها
وسالن های ترانزیت فرودگاه ها
زاده شدم در عصر حجر
زاده شدم بر صفحه ی اینترنت
هزاران بار زاده شدم و سوختم
و از خاکستر بیرون آمدم تا مرگی تازه را تجربه کنم
آن گاه که زنی عرب را بر سینه می فشاری
- میان یک مرگ و دیگر مرگ هایش –
به هوش باش
که تو زنی را در آغوش نمی فشاری
بلکه تو تاریخ کهکشانه ای را
از شادی ها و غم ها و روزمرگی ها
به رغم هر چیز
در آغوش می فشاری ...
" غادة السّمان "
خیلی چیزها بلدم
عشق من!
حالا دیگر
فقط میخواهم
تو را یاد بگیرم
نقطه به نقطه ..
عباس معروفی
ببخشید چندروزه اینقدر سرم شلوغه نرسیدم بیام به وبلاگ سر بزنم.الان از پیغام دوستت فهمیدم تولدت بوده.با تاخیر زیاد
تولدت مبارک
هیچوقت دیگه بخاطر همچین چیزی معذرت نخواه !!
مرسی برای تبریک و محبتت
تولدت مبارک
مرسی
سلام
وبت خیلی جالب و قشنگه
اگه با تبادل لینک موافقی به وبلاگ منم سر بزن منتظرتم