کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

آخرین نقطه ی ما


خوب می دانم که گریه های بزرگی در انتظارم است. وقتی مادرم بمیرد من سخت گریه خواهم کرد. این را از همین حالا می دانم. یعنی سال هاست که می دانم. از یادآوری اش به وحشت می افتم اما هیچ روزی را بدون فکر کردن به آن نگذرانده ام. اگر طوبی – خواهرم – بمیرد من باز گریه خواهم کرد. به شدت . شانه های من از گریه بر گور او خواهند لرزید و من فکر خواهم کرد که دنیا به آخرین نقطه اش رسیده است. نرسیده است اما. هیچ مرگی دنیا را به آخرین نقطه اش نخواهد رساند. ما را اما شاید برساند.

 

" من گنجشک نیستم / مصطفی مستور " 

نظرات 1 + ارسال نظر
حبیب دوشنبه 18 اسفند 1393 ساعت 09:18 ق.ظ

سلام.
منم این فکرها رو درباره پدر و مادرم میکنم. ولی به خودم یادآوری میکنم که ممکنه اونها روی گور من گریه کنن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد