ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
پا بند جهان نیستم
تنها می توانید
جهان را به پایم ببندید
تا او نیز
با من بیاید!
" محمدرضا ضیغمی "
" آدمها " حکایت لحظه های آدم های معمولی ست. لحظه های که گاهی یه بلندی سال هاست و گاهی به کوتاهی صدم ثانیه ای. قصه هایی که ممکن است برای هرکدام از ما حداقل یکبار اتفاق افتاده باشد. انسان هایی که ما سالها می شناسیم و یا رهگذرانی که فقط تاثیر خود را بر جای میگذارند و یا حتی گوشه ای از ذهن ما را به خود مشغول می کنند. زندگی ها یا انسان هایی که شاید ما هیچ وقت تجربه یا درکشان نکنیم.
قصه های " آدم های " احمد غلامی داستان های سر راستی هستند که از دل واقعیت بیرون آمده اند. انسان های واقعی با زندگی های عینی ؛ و همین امر داستان ها رو ملموس و قابل درک تر برای خواننده می کند.
****
نوشتن درباره کتابهایی که آدما های معمولی شخصیت هاش هستند ، سخت ترین کار دنیا ست چون هرچی بگی انگار باز اصل مطلب رو نگفتی و قصه ها و شخصیت ها در هر شرایطی که خونده بشن باز حرف نو یی برای گفتن دارن. انگار بعضی قصه ها تاریخ انقضا ندارن. کتاب " آدمها " هم ازین دست قصه هاست.
پ.ن : ما انسان ها بر خلاف تصورمان حلقه های بهم پیوسته ای هستیم که هرکدام بر اساس ویژگی های خودش – خواه بد خواه خوب – تاثیری بر جهان پیرامونمون می گذاریم.
به شخصه شدیدا معتقدم اگر کسی وارد زندگی مون میشه حتما دلیل خاصی هم برای ما و هم اون طرف داره. حالا این بین شدت و یا ضعف برای طرفین فرق می کنه. حتی اگر این رابطه کوتاه باشه! مهم اینه که ما با این دید به رابطه هامون با آدما نگاه کنیم و این که حتما درسی در نهان هر رابطه ای هست که فهم و تفسیرش کاملا به خود ما بستگی داره.
آدم بسیار دیدهام
" عباس معروفی "
خدای را
مسجد من کجاست ؟
ای ناخدای من ...
مسجد من کجاست؟
آن جا
مرا
با دست های عاشقت
مزاری بنا کن ...
" احمد شاملو "