کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

قلم


با قلم می گویم :

-          ای همزاد ، ای همراه ،

ای هم سرنوشت

هردومان حیران بازی های دوراهی زشت .

شعر هایم را نوشتی

دست خوش ؛

اشک هایم را کجا خواهی نوشت ؟



" فریدون مشیری "



تساوی


مشکل ما این است که همان قدر که ویران می کنیم ، نمی سازیم.


" نادر ابراهیمی " 



براستی چه قدر ؟


چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته است از یاد ببرد ؟ و چه قدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت ؟


" من او را دوست داشتم / آنا گاوالدا " 



دردا ... دردا ... دردا ...


طالبان همه برادرند با نام های مختلف و تناسخ های نو به نو.

از من می خواهند چون به خیابان می روم خیمه بر تن کنم

در حالی که آنان با فخر بر اندام هایم راه می روند.

این برادران انقلابی از من می خواهند که شعار های آنان را فریاد کنم

و به اجتماعات آنان بروم

تا برای آنان در آشپزخانه ی مدرن انقلابی ، قهوه دم کنم.

مردان حزبی می خواهند

که نامه های آنان را در دفاع از آزادی های آنان امضا کنم

در حالی که آنان با جزم ، آزادی مرا

به عنوان یک زن و یک هموطن زیر پا می گذارند !

شاعران از من می خواهند که کودکان آنان را به دنیا بیاورم

اشعارشان را بخوانم

با اوهام و الفباهای منقرض.

زین سبب است که جغد* ازین دوزخ

و از طبقات و لهجه های فراوانش

به نسیان پاریس می گریزد

و آزادی و عشقش.

با این شعار که :

در طلب آزادی باشید حتی در تبعید.



" رقص با جغد / غادة السّمّان " 


* منظور از جغد خود شاعر است.



بی انتها ، عاشقانه ، رهایی ...


همگان به جست و جوی خانه می گردند

من کوچه ی خلوتی می خواهم

بی انتها برای رفتن

بی واژه برای سرودن

و آسمانی برای پرواز کردن

عاشقانه اوج گرفتن 

رها شدن.



" سید علی صالحی "