کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کلمات *


یک - 


مرد جذامی حاشیه ی خیابان

زل زده بود به زیباترین دختر شهر



دو -


بر شیشه ی غبار گرفته ی ماشینی :

آه ، لیلا دوستت دارم



سه - 


باز دیروز

شهرِ

دوازده میلیون و هفتصد و نود و شش هزار و پانصد و چهل و سه نفری تهران

خالی بود ؛

بس که در سفری.



" و دست هایت بوی نور می دهند / مصطفی مستور "



عنوان نوشته متعلق به نویسنده است.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد