کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

سگال : اسرار حق


روزی یکی نزدیک شیخ آمد و گفت ای شیخ آمده ام تا از اسرار حق چیزی با من نمایی . شیخ گفت بازگرد تا فردا. آن مرد باز گشت *.

شیخ بفرمود تا آنروز موشی بگرفتند و در حقه کردند و سر حقه محکم کردند . دیگر روز آن مرد باز آمد و گفت ای شیخ آنچِ وعده کرده ی بگوی. شیخ بفرمود تا آن حقه را به وی دادند و گفت زنهار تا سر این حقه باز نکنی.

مرد حقه را بر گرفت و به خانه رفت و سودای آنش بگرفت که آیا درین حقه سری است و هر چند صبر کرد نتوانست ، سر حقه باز کرد و موش بیرون جست و برفت . مردپیش شیخ آمد و گفت ای شیخ من از تو سر خدای تعالی طلب کردم و تو موشی به من دادی ؟


شیخ گفت : ای درویش ما موشی در حقه به تو دادیم و تو پنهان نتوانستی داشت. سّر خدای را با تو بگوییم چگونه نگاه خواهی داشت ؟



منبع اصلی  : اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید /  محمد بن منوّر بن ابی سعد بن ابی طاهر بن ابی سعید میهنی


 * برفت

 

حقه : قوطی؛ ظرف کوچک که در آن جواهر یا چیز دیگر می‌گذارند. 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد