کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

ادبیات عامه : رفتم به باغی


گندم برشته

تختش نوشته

بابابولاغی

چشمون چراغی

رفتم به باغی

دیدُم قلاغی ( کلاغی )

سرش بریدُم

خینش ( خونش ) چکیدُم

خینش دادُم به موری ( مورچه ای )

موری به مو گندم داد

گندم دادُم به نونوا

نونوا به مو نونی داد

نون دادُم کاعلی ( کاکاعلی )

کاعلی به مو علف داد

علف دادُم به گامون( گاومان )

گامون به مو شیر داد

شیرَ کِه گربه خورده

کاکا ز داغش مرده

 


روایت چهارمحال

عیدی محمد مردانی – چهارمحال بختیاری – بهمن یکهزار و سیصد و چهل و شش

 


" مَتَل ها و افسانه های ایرانی / احمد وکیلیان "


 

پ.ن : چیزی که من از این شعر با صدای مادرم به یاد دارم :

رفتم به باغی

دیدم کلاغی

کلاغ زاغی

سنگ برداشتم

زدم به پایش

پایش خون اومد

بردمش دکتر

دکتر دوا داد

آب انار داد

فرداش دیدم مُرد

گربهه اومد برد


خیلی حیفه بچه های ما ازین شعرها و قصه ها بی بهره باشن. هر کدام ازین داستان ها ، شعرها ، لالایی ها ... همه ، ریشه و تعلق ما به خانواده ، همشهری ، هموطن میشن . تعلق هامون رو بیشتر کنیم و میراثی با ارزشی برای قلب و روح فرزندانمون باقی بذاریم.

 


روز ادبیات کودک و نوجوان



نظرات 2 + ارسال نظر
زهرا دوشنبه 8 اسفند 1401 ساعت 11:32 ب.ظ

توپولویم توپولو صورتم مثل

آباندخت سه‌شنبه 10 دی 1398 ساعت 11:58 ق.ظ

سلام... خیلی خوبه بچه های ما با اشعار و سرودهای محلی وکهن آشنا باشن. اما واقعا خیلی‌هاشون فضای ترس دارن و چندان دلچسب نیستند. نمونه های باز آفرینی از این اشعار هست که همان وزن شعر اما در قالب شادتر و پر معناتری ساخته میشه بنظرم اینگونه اشعار ترویج داده بشه بهتر تا نمونه های قدیمیتر..
مانند نمونه امروز همین شعر زاغی:
رفتم به باغی. دیدم کلاغی. پراش سیاه بود. چشماش چه ماه بود...
کتاب رفتم به باغی نوشته محمد هادی محمدی انتشاراتموسسه پژوهشی تاریخ ادبیات کودکان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد