کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

حکم : توبه گرگ مرگ است


یک نفر که به کار زشتی عادت کرده و دست بردار نیست و مردم هم از آن آگاهند اگر یک زمان اظهار ندامت کند ، مردم باور نمی کنند و این مثل را می گویند.

 

گرگ پیری بود که در دوران زندگی اش حیوانات و جانوران و پرندگان زیادی را خورده بود و به دیگران هم زیان فراوان رسانده بود. روزی تصمیم گرفت برای اینکه خداوند از اعمال گذشته اش چشم پوشی کند و او را ببخشد به حج برود و توبه کند. به قصد حج راه افتاد ، در راه گرسنه شد ، به اطرافش نگاه کرد . استری را دید که در مرغزاری می چرید ، پیش استر رفت و گفت : می خوام به حج برم و توبه کنم اما حالا خیلی گرسنه ام ازت می خوام که در این ثواب با من شریک بشی ! استر گفت : از دست من چه کاری بر می اد ؟ گرگ گفت : اگه خودت را قربانی این راه بکنی من هم می تونم از گوشت تو سیر بشم و از گرسنگی نجات پیدا کنم ، هم دیگران از گوشت تو می خورند و سیر می شوند. و این کار ثواب زیادی داره و خداوند هم گناهت را می بخشد.

استر برای نجات جان خودش به فکر حیله افتاد و رو به گرگ کرد و گفت : عمو گرگ ! من آماده ام که در این کار خیر شرکت کنم و خودم را قربانی کنم اما دردی دارم که سال های درازی است زجرم می ده . از تو میخوام دردم را چاره کنی بعد مرا قربانی کنی. گرگ جواب داد :  دردت چیه؟ حتما چاره می کنم ، اگر نتونستم پیش عمو روباه میرم تا درد ترا علاج کنه. استر گفت : چه بگم چند سال قبل پیش یک نعل بند نادان رفتم که سم هایم را نعل بزنه اما نعل بند نادان نعل را اشتباهی روی گوشت پام زد و این درد از آن روز مرا زجر می ده ، ترا به خدا بیا نزدیک زخم هام را نگاه کن ! گرگ گفت : بذار نگاه کنم. استر پاش را بلند کرد درهمین حال که گرگ می خواست زخم پای استر را ببیند ، استر از فرصت استفاده کرد و چنان لگدی محکمی به سر گرگه زد که مغزش بیرون ریخت . گرگ که داشت می مرد به خودش می گفت : آخر گرگ پدر سگ ! پدرت نعل بند بود ، مادرت نعل بند بود ، ترا چه به نعل بندی ؟!! استر از خوشحالی نمی دانست چکار کند ، هی می رقصید و به گرگ می گفت : توبه ی گرگ مرگه !!

 


عزیز شمس برهانی – بیست ساله ، آموزگار ، مهاباد

یک هزار و سیصد و پنجاه و یک خورشیدی

 

یادداشت : اصل قصه این مثل به کردی است که آقای شمس برهانی آن را به فارسی برگردانده اند.

 

" تمثیل و مثل / سید ابوالقاسم انجوی شیرازی "

پژوهش : احمد وکیلیان



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد