کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

معذور


از من جدا مشو که توام نور دیده ای

آرام جان و مونس قلب رمیده ای

از دامن تو دست ندارند عاشقان

پیراهن صبوری ایشان دریده ای

از چشم بخت خویش مبادت گزند از آنک 

در دلبری به غایت خوبی رسیده ای

مَنعم نکن ز عشق وی ای مفتی زمان

معذور دارمت که تو او را ندیده ای

آن سرزنش که کرد تو را دوست حافظا

بیش از گلیم خویش مگر پاکشیده ای



" حافظ "


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد