کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

حکم : هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی


می گویند : درویشی بود که در کوچه و محله راه می رفت و می خواند : " هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی " . اتفاقا زنی مکاره این درویش را دید و خوب گوش داد که ببیند چه می گوید . وقتی شعر را شنید گفت : من پدر این درویش را درمی آورم.

زن به خانه رفت و خمیر درست کرد و یک فطیر شیرین پخت و کمی زهر هم لای فطیر ریخت و آورد و به درویش داد و رفت خانه اش و به همسایه ها گفت : من به این درویش ثابت می کنم که هر چه کنی به خود نمی کنی .

از قضا زن یک پسر داشت که هفت ساله بود و گم شده بود. یک دفعه پسر پیدا شد و برخورد به درویش و سلامی کرد و گفت : من از راه دور آمده ام و گرسنه ام. درویش هم همان فطیر شیرین زهری را به او داد و گفت : زنی برای ثواب این فطیر را برای من پخته ، بگیر و بخور جوان !

پسر فطیر را خورد و حالش به هم خورد و به درویش گفت : درویش ! این چی بود که سوختم ؟ درویش فوری رفت و زن را خبر کرد. زن دوان دوان آمد و دید پسر خودش است ! همان طور که توی سرش می زد و شیون می کرد ، گفت : حقا که تو راست گفتی ؛ هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی .

 


زهرا باقری – پانزده ساله ، دانش آموز ، یزد

فرنگیس رزمی نژاد – شانزده ساله ، خانه دار ، لاور رزمی خورموج ، بوشهر

یک هزار و سیصد و پنجاه و یک خورشیدی

 


یادداشت : قصه ی مثل : " هر که چاهی بکند بهر کسی اول خودش دوم کسی " به روایت آقای علی اکبر بازوبند نیشابوری قریب به همین مضمون است.

 


" تمثیل و مثل / سید ابوالقاسم انجوی شیرازی "

پژوهش : احمد وکیلیان


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد