کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

حکم : گربه را پای حجله کشتن


اگر کسی از دست زن و فرزندش یا یکی از بستگانش در عذاب باشد و چاره ای هم برای درد خود نیابد ، در مقام سرزنش به او این مثل را می گویند.


دختر بد اخلاقی بود که کسی جرئت نمی کرد او را خواستگاری کند . تا اینکه یک نفر داوطلب شد که او را به زنی بگیرد ؛ و رفت او را گرفت . شب عروسی آنها را وارد حجله کردند . مرد بدون مقدمه رو کرد به گاوی که داشت و گفت : برو آب بیار من تشنه هستم . بعد رو کرد به الاغش و گفت : برو آب بیار من بخورم. مرتبه سوم رو کرد به گربه ای که آمد توی خانه و گفت : برو یک ظرف آب بیاور وگرنه سرت را می برم. اما گربه از جایش تکان نخورد. مرد هم معطل نکرد و و پرید سر گربه را برید. آن وقت رو کرد به زن و گفت برو یه ظرف آب بیاور . زن فورا آب را حاضر کرد و از آن به بعد هم هر فرمانی شوهر به او می داد بلافاصله انجام می داد .


مرد همسایه ماجرا را فهمید . او هم به گربه ی خانه شان گفت : برو آب بیاور وگرنه سرت را می برم.  زنش که این حرف را شنید گفت : آن که گربه را سر برید پای حجله بود نه بعد از چند سال خانه داری .

 


روایت اول

محمد حسین کریمی – چهل و هفت ساله – قمبوان - اصفهان

یک هزار و سیصد و پنجاه خورشیدی

 

" تمثیل و مثل / احمد وکیلیان "

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد