کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

از من مگذر

غارهای تنهایی


شلوغ شده


و نگاه‌های لخت


لباس‌های ما را از بر شده‌اند


عشق من!


تو


همین تو


دستم را هیچوقت رها نکن


گم می‌شوم.



" عباس معروفی "

خلوت تو

من اگر می‌دانستم


دنیا اینقدر شلوغ شده


نمی‌آمدم


آرامش قشنگم!


صبر می‌کردم بعدها...

آخر اینهمه راه آمدم


دلم می‌خواست


تنها تو را ببینم


دلم می‌خواست


تو را تنها ببینم.




" عباس معروفی "