کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

می بیا


رند مستی جو دمی با او برآ

از در میخانهٔ ما خوش درآ

مجلس ما را غنیمت می شمر

زانکه اینجا خوشتر از هر دو سرا

جام می بستان و مستانه بنوش

قول ما می گو سرودی می سرا

خوش خراباتی و خم می سبیل

ما چنین مست و تو مخموری چرا

آب چشم ما روان بر روی ما است

باز می گویند با هم ماجرا

ماه من امشب برآمد خوش خوشی

تو بیا تا روز امشب خوش برآ

نعمت دنیی و عقبی آن تو

نعمت الله از همه عالم مرا

 

" شاه نعمت الله ولی "



یک اشاره


همدلی و همزبانی حسن بزرگی است

تو برای همدلی و همزبانی خود لازم نیست همه چیز را بگویی

تا او اندکی از تو را بفهمد

بلکه کافی است

اندکی بر زبان بیاوری تا او همه تو را دریابد.


 

" کلیدر / محمود دولت آبادی "



آرام جانم


یک روز رنگت می کنم

سبزت می کنم

بهت شاخ و برگ می دهم

بعد...

در سایه ات

آرام میگیرم.


 

" عباس معروفی "



تصمیم


دست های تو تصمیم بود

باید می گرفتم و دور می شدم.



" شمس لنگرودی "



بار دیگر


باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد!

آن قدر که اشک ها خشک شوند

باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد

به چیز دیگری فکرکرد

باید پا ها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد .

 

" آنا گاوالدا "