ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
لعنت ، نصف این کشور کویر و نمک است. برای همین است که فشار خون مردمش این قدر بالاست و مرتب با هم گلاویز می شوند.
" این وصله ها به من می چسبد / احمد غلامی "
اگر می شد صدا را دید
چه گل هایی !
چه گل هایی !
از باغ صدای تو
به هر آواز می شد چید.
اگر می شد صدا را دید ... .
" محمدرضا شفیعی کدکنی "
* عنوان شعر متعلق به شاعر است.
نام : این وصله ها به من می چسبد
نویسنده : احمد غلامی
نشر : نیلوفر
موضوع : رمان ایرانی
موضوع داستان درباره سفر از جایی به جایی و از خاطره ای به خاطر دیگر است و حتی شاید می توان گفت که این خاطرات اند که شخصیت اصلی داستان را وادار به حرکت می کنند. قصه شامل گفتگوها و شخصیت های خیالی است که در هر نقطه از سفر او را همراهی و هدایت می کنند و از آنجایی که قسمت زیادی از ماجرا و در اصل انگیزه شروع سفر بر اساس خاطرات گذشته است پس عقبگرد های بسیاری در رونده داستان مشاهده می شود.
جزییات شخصیت محوری داستان تا پایان ماجرا در هاله ای از ابهام باقی می ماند. بدین معنی که نویسنده تنها – بسته به فضای داستان و حتی گاهی بی ارتباط با آن - به بیان گوشه ای از روحیات و زندگی او می پردازد ولی تصویر روشنی در ذهن خواننده ایجاد نمی کند ، حتی نام شخصیت های دیگر نیز به اختصار بیان می شود .در واقع قصه به مانند تکه های پازلی است که بعضی از قسمت های آن موجود نمی باشد ولی طرح کلی آن تا حدودی نمودار می شود.
نهایتا این کتاب یک داستان معمولی از قصه انسان های معمولی ست.
و در تبریز قطران نام شاعری را دیدم شعری نیک میگفت اما زبان فارسی نیکو نمی دانست.
پیش من آمد دیوان منجیک و دیوان دقیقی بیاورد و پیش من بخواند و هر معنی که او مشکل بود از من پرسید با او بگفتم و شرح آن بنوشت و اشعار خود بر من خواند.
" ناصرخسرو قبادیانی "
* حکیم ابومنصور قطران عضدی تبریزی، شاعر ایرانی سده پنجم هجری، هم دوران با شدادیان و روادیان است.
* ابوالحسن علی بن محمد مُنجیکِ ترمذی شاعر ایرانی نیمه دومسده چهارم هجری است. شعرهایش بیشتر جنبۀ هزل و هجو دارند.
دربارۀ چیرگی منجیک در سرودن هزل و هجو سوزنی سمرقندی شاعر سدۀ ششم هجری او را برترین نمونۀ شاعرانی از این دست خوانده و خود را با او چنین سنجیده است:
من آن کسم که چون کردم به هجو گفتن رای
هزار منجیک اندر برم ندارد پای
منجیک نام راستین این شاعر نبوده است و برای اندام ریز و زبان نیشدارش بدو لقب منجیک دادهاند؛ مُنج در پارسی معنای زنبور عسل میدهد با پسوند ـیک به معنای زنبوری و به مانند زنبور است.
* ابو منصور محمد بن احمد توسی که بیشتر به کوتاهی با نام دقیقی شناخته میشود. وی با دربار شاهان سامانی در پیوند بود و به تشویق نوح دوم سامانی آغاز به به نظم درآوردن شاهنامه منصوری کرد. اما پیش از آنکه آن را به پایان برساند، به دست غلام خود کشته شد. پس از آن فردوسی توسی کار دقیقی را ادامه داد و شاهنامهٔ ابومنصوری که منثور بود را به نظم درآورد. فردوسی در شاهنامهٔ خود داستان زندگی دقیقی را به کوتاهی نقل کرده و هزاربیتی که دقیقی سروده را هم در شاهنامهٔ خود گنجانده و بدینگونه از ازدست رفتن آنها جلوگیری کرده است.
آرام بخش ها
حافظه ام را پاک کرده اند
اما ...
دلم می گوید : من کسی را بسیار دوست می داشتم ... .
" محمد برقعی "