کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

روز کتاب

امروز روز " کتاب" ه. تشکر مخصوص از دوستای خیلی خوبم امین و عسل که به پیشنهادم توجه کردن و قطعه های قشنگی رو برام فرستادن.


********

با توام با تو خدا 


یک کمی معجزه کن
 

چند تا دوست برایم بفرست
 

پاکتی از کلمه
 

جعبه ای از لبخند
 

نامه ای هم بفرست
 

کوچه های دل من
 

باز خلوت شده است
 

قبل از اینکه برسم
 

دوستی را بردند
 

یک نفر گفت به من
 

باز دیر آمده ای
 

دوست قسمت شده است
 

با توام با تو خدا
 

یک دل قلابی
 

یک دل خیلی بد
 

چقدر می ارزد؟
 

من که هر جا رفتم،جار زدم:
 

شده این قلب حراج
 

بدوید،یک دل مجانی
 

قیمتش یک لبخند
 

به همین ارزانی
 

هیچ وقت اما
 

هیچ کس قلب مرا قرض نکرد
 

هیچ کس دل نخرید
 

با توام،با تو خدا
 

پس بیا،این دل من،مال خودت
 

من که دیگر رفتم اما
 

ببر این دل را دنبال خودت.
 


" چای با طعم خدا / عرفان نظرآهاری "

 

پ.ن : تشکری بس بسیار برای توجه و حسن سلیقه ت ( عسل )


******


عشق از دست رفته هنوز هم عشق است . فقط شکلش عوض می شود ، همین . دیگر نمی توانی لبخند عشقت را ببینی یا برایش غذا ببری یا موهایش را نوازش کنی و یا با او برقصی . اما وقتی این حس ها ضعیف می شوند ، حس های دیگر قدرت می یابند . خاطرات . خاطرات شریکت می شوند . تو آن را غذا می دهی . بغلش می کنی . با ان می رقصی . زندگی باید به پایان برسد ولی عشق نه . 

" پنج نفری که در بهشت به ملاقات شما می آیند / میچ آلبوم "
 

پ.ن :
تشکری بس بسیار برای توجه و حسن سلیقه ت ( امین )


******

اندیشیدن را جدی بگیریم.اندیشیدن. آن چه ما کم داریم ، مردان و زنانی است که اندیشیدن را جدی گرفته باشند. اندیشیدن باید به مثابه ی یک کار مهم تلقی بشود. اندیشه ورزیدن.

بند زبان را ببندیم و بال اندیشه را بگشاییم . نویسنده نباید - فقط - در بند گفتن باشد. برای گفتن همیشه وقت هست ، اما برای اندیشیدن ممکن است دیر بشود. چرا یک نویسنده نباید مغز خود را برای اندیشیدن و برای تخیل تربیت کند ؟

 

" نون نوشتن / محمود دولت آبادی "

                                                                                                                                                        

 

یا برو یا بمان

هیچوقت برنگرد...میدانی؟ وقتی قبل از برگشتن فعل رفتنی در کار باشد

محبت خراب میشود،
محبت ویران میشود،
محبت هیچ میشود
باور کن 
یا برو یا بمان
اما اگر رفتی،
هیچوقت برنگرد...
هیچوقت.


" نادر ابراهیمی "


پ.ن : خیلی به این حرف معتقدم. تنها زمانی باید حرف از جدایی بزنی که واقعا آخرین راه ت باشه چون با به زبون آوردنش قبح و زشتی این کلمه از بین میره. انگار یه رشته ای پاره میشه. انگار گزینه ی جدایی به مابقی گزینه های موجود توی رابطه اضافه میشه. زشتی بعضی کلمات هرگز نباید از بین بره. 

تو نیستی !!

"دوستت دارم" را 
در دستانم می‌چرخانم
 
از این دست به آن دست.
 
پس چرا
 
هروقت می‌خواهم
 
به دستت بدهم نیستی؟
 

چرا اینجا نیستی
 
تا "دوستت دارم" را
 
از جنس خاک کنم،
 
از جنس تنم،
 
و با بوسه بپوشانمش بر تنت ؟
 

بگذار "دوستت دارم" را
 
از جنس نگاه کنم
 
از جنس چشمانم
 
و تا صبح به نفس‌های تو بدوزم.
 



" عباس معروفی "


پ.ن : مرسی امین عزیز

خواهری ام !

این خواهر گرام هم شده مامور سر پل صراط !! جرات نمی کنم با کتاب تازه خریده شده م برم خونه. طوری نگاه میکنه که آدم عذاب وجدان میگیره ! عزیزم خب هرکسی به یه چیزی معتاده ! 

از سر عادت نیست

 

از سر عادت نیست
که وقتی می‌روی
تا دم در همراهی‌ات می‌کنم
و بعد تا آخرین چشم‌انداز
تا جایی که سر می‌چرخانی لبخند می‌زنی
مبهوت راه رفتنت می‌شوم باز
آخر
چیزی از دلم کنده می‌شود
که می‌خواهم با چشم‌هام نگهش دارم
لعنت به رفتنت
که قشنگ می‌روی


از سر عادت نیست
که هیچوقت باهات خداحافظی نمی‌کنم


عشق من!
رفتنت
همیشه یعنی برگشتن
از سر عادت نیست
که وقتی برمی‌گردی
حتا موهای سرم می‌خندد
هیچ چیزی دل‌انگیز‌تر از برگشتنت نیست


نارنجی!
تو که نمی‌دانی
وقتی برمی‌گردی

دنیا پشت سرت بی‌رنگ می‌شود.


" عباس معروفی "