کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

در من این غریبه کیست؟


" سفر در آیینه "


این منم در آینه، یا تویی برابرم؟
ای ضمیر مشترک، ای خودِ فراترم!
در من این غریبه کیست؟ باورم نمی‌شود
خوب می‌شناسمت، در خودم که بنگرم
این تویی، خود تویی، در پس نقاب من
ای مسیح مهربان، زیر نام قیصرم!
ای فزون‌تر از زمان، دور پادشاهی‌ام!
ای فراتر از زمین، مرزهای کشورم!
نقطه‌نقطه، خط‌به‌خط، صفحه‌صفحه، برگ‌برگ
خط رد پای توست، سطرسطر دفترم
قوم و خویش من همه از قبیله‌ی غمند
عشق خواهر من است، درد هم برادرم
سال‌ها دویده‌ام از پی خودم، ولی
تا به خود رسیده‌ام، دیده‌ام که دیگرم
دربه‌در به هرطرف، بی‌نشان و بی‌هدف
گم شده چو کودکی در هوای مادرم
از هزار آینه توبه‌تو گذشته‌ام
می‌روم که خویش را با خودم بیاورم
با خودم چه کرده‌ام؟ من چگونه گم شدم؟
باز می‌رسم به خود، از خودم که بگذرم؟
دیگران اگر که خوب، یا خدا نکرده بد
خوب، من چه کرده‌ام؟ شاعرم که شاعرم!
راستی چه کرده‌ام؟ شاعری که کار نیست
کار چیزی دیگری است، من به فکر دیگرم


" قیصر امین پور "

دوستت دارم

در این هستی غم انگیز
وقتی حتی روشن کردن یک چراغ ساده ی «دوستت دارم»
کام زندگی را تلخ می کند
وقتی شنیدن دقیقه ای صدایِ بهشتی ات
زندگی را
تا مرزهای دوزخ
می لغزاند
دیگر – نازنین من-

چه جای اندوه
چه جای اگر...

چه جای کاش...

- این حرف آخر نیست -
به ارتفاع ابدیت دوستت می دارم
حتی اگر به رسم پرهیزکاری های صوفیانه
از لذت گفتنش امتناع کنم.


" مصطفی مستور"


پ.ن: مرسی امین عزیز

پنجشنبه عالی

پنجشنبه یه روز خیلی عالی بود چون چهارتا از کتابای محمود دولت آبادی رو که هم چاپ قدیم بود ، هم ارزون و هم اینکه من نداشتمشون رو خریدم. کلی خوشحال بودم ، دیگه از نیشم بازم چیزی نمیگم !

از کتابای مارکز هم دو تا با قیمت خوب پیدا کردم. خدایی این مارکز منو از رو برد از بس که کتاب داره. فکر کن من هجده جلد کتاب ازش دارم ولی بازم خیلی کتاب دیگه داره که هنور نخریدم !!!!!

اون روز اینقد از خرید این کتابا خوشحال و پر انرژی بودم که هر جا با دوستم رفتیم ، با شیطنت اون مکان رو ترکوندیم. دوستم بهم گفت : هر وقت کتاب میخری چشمات برق میزنه !  

خلاصه پنجشنبه رو روز " محمود دولت آبادی " نام گذاری کردم.

آووو این یادم رفت، کتاب " دفترچه ممنوع " آبا دسس رو خریدم با قیمت دو هزار تومن. البته یه ذره ظاهرش جالب نیست ولی خب مهم اصل مطلب کتابه ! 


پ.ن : الان اکثر کتابفروشی ها انبار گردانی دارن ، بنابراین زمان خوبیه که بشه کتابی که تو انبار بوده رو با قیمت مناسب خرید. 

شاید شبیه همه پدران ما !

وقتی به پدرم گفتم عاشق شده ام ، هیچ نگفت !
وقتی جزئیات روح مهتاب را برای او شرح دادم ،هیچ نگفت...
وقتی گفتم : مهتاب از سوسن ، دختر عباس آقا هم قشنگ تر است ... گفت: مگر عباس آقا دختر دارد ؟!
پدرم هیچ وقت عاشق نشده ...
حتی عاشق مادرم نبود !
 
اما او را دوست می داشت . خیلی دوست می داشت . 
وقتی مادرم ، خانه ی عالیه خانم روضه می رفت ، پدرم مثل گنجشکی که جوجه اش را با گلوله زده باشند ، بال بال می زد. میان اتاق ها قدم می زد و کلافه بود تا مادرم برگردد ... خوب برای او هم عشق اینگونه تعریف شده بود !

" در چشمهایت شنا می کنم ، در دست هایت می میرم / مصطفی مستور "

کتابی که باید خوند


کدام یک ، زندگی یا مرگ ، بی توضیح رها شود بدتر است؟



در بهشت پنج نفرمنتظر شما هستند / میچ آلبوم " 


پ.ن: کتاب قشنگ و لطیفی بود. حرفا و احساسات جاری در ش رو دوست داشتم و اینکه دقیقا نمی دونستی قراره چه اتفاقی بیافته. انگار داستان به نوعی درباره سرگذشت ما بود . اینکه هر کدوم ما می تونست جای " ادی " باشه. 

حرفای زیادی میشه درباره کتاب گفت که تو کلمات نمی گنجه  اما مشخصه که روح نویسنده کاملا در کوره زندگی پخته شده !

پیشنهاد می کنم که کتاب رو بخونید چون مطمئن هستم برای هرکسی چیز خاصی داره.