حکم : آش نخورده ، دهان سوخته

آش نخورده ، دهان سوخته

( آش نخورده ، دون سوخته )

هرگاه کسی گناهی مرتکب نشده باشد و مردم او را گناهکار بدانند ، این مثل را گوید که مترادف است با مثل « گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده » و قصه ی آن چنین است :

روزی شخصی به خانه ی یکی از آشنایانش رفت. صاحب خانه آش داغی برای او آورد . مهمان هنوز دست به سفره نبرده بود که دندانش درد گرفت و از شدت درد دست جلو دهانش برد. صاحب خانه به خیال اینکه چون مهمان عجله کرده و مهلت نداده تا آش سرد شود دهانش سوخته است ، به او گفت : اگر صبر می کردی ، آش سرد می شد و دهنت نمی سوخت . مهمان از شنیدن حرف صاحب خانه عرق شرم به پیشانیش نشست و در جواب گفت : بله آش نخورده ، دون سوخته .

غلامحسین کرزه بر ، چهل ساله ، کشاورز ، بصری ، بروجرد

" تمثیل و مثل / احمد وکیلیان "

پ.ن : امثال و حکم یا ضرب المثل ها متعلق به زبان فولکلور یا همان ادبیات شفاهی ملت ها می باشد که بعضا از مصرع / بیت یا حکایت معروفی وارد زبان عامه شده است و یا از ابتدا متعلق به زبان عامه بوده است. از آنجایی اینان به زبان شفاهی و عامه تعلق دارند دارای تنوع و گستردگی بسیاری اند و ممکن در هر منطقه ای ازین سرزمین وسیع پارسی زبان به لهجه و یا گویش و یا حتی با کمی تغییر در شخصیتها و مکان ها بیان شوند اما اصل و بنیه همه آنها یکی ست. بنابراین اگه مثلی به اشتراک گذاشته می شود که مشابه آن با کمی تغییردر جای دیگری آورده شده است دلیل در نادرستی آن و یا این نیست و تنها سندی بر پویایی زبان و قابلیت سازگاری آن است. بنابراین خوشحال می شوم اگر نکته قابل ذکری از نظر عزیزان وجود دارد بیان شود.

در این میان عزیزان بسیاری از جمله علی اکبر دهخدا ، هبله وردی ، عبدالوهاب قزوینی و ... تلاش های ماثری در پژوهش و گردآوری این میراث گرانبها که یکی از نمادهای هویت ملی مان است نموده اند .

ما ایرانی ها و پارسی زبانان گنجینه های بسیار ارزشمند و انسان سازی داریم که متاسفانه در گردباد فراموشی در حال نابودی ست و ما هیچ کاری برای حفظ هویت فرزندانمان نمی کنیم.

معرفی کتاب : ادبیات فولکلور ایران

نام : ادبیات فولکلور ایران

نویسنده : ییری سیپک

مترجم : محمد اخگری

نشر : سروش

موضوع : پروهش ادبی

کسانی که علاقه مند به ادبیات فولکلور ایران اند و در این زمینه اطلاعاتی ندارند و یا اطلاعات اندکی دارند می تواند با خواندن این کتاب پیش زمینه ی مناسبی داشته باشند.

مسوز و مپیچ این چنین

...

حریق خزان بود

من از جنگل شعله ها می گذشتم

همه هستی ام جنگلی شعله ور بود !

که توفان بی رحم اندوه

به هر سو که می خواست

می تاخت

می کوفت

می زد

با تاراج می برد !

و جانی

که چون برگ

می سوخت ، می ریخت ، می مرد !

و جامی

- سزاوار نفرین –

که بر سنگ می خورد !

شب از جنگل شعله ها می گذشت

حریق خزان بود و تاراج باد

من آهسته در دود شب رو نهفتم

و در گوش برگی – که خاموش می سوخت – گفتم :

مسوز این چنین گرم در خود، مسوز !

مپیچ این چنین تلخ بر خود ، مپیچ !

که گر دست بیداد تقدیر کور

تو را می دواند به دنبال باد

مرا می دواند به دنبال هیچ !

" فریدون مشیری "

بدگویان

این همه از تاریکی بد نگویید

شما که فروش چراغ تان

به لطف همین تاریکی است.

" شمس لنگرودی "

معرفی کتاب : رگتایم

نام : رَگتایم

نویسنده : ای.ال.دکتروف ( دکترو )

مترجم : نجف دریابندری

نشر : خوارزمی

موضوع : رمان آمریکایی

( رگتایم گونه‌ای موسیقی است که از ترانه های بردگان سیاه پوست جنوب آمریکا سرچشمه گرفته است ).

رگتایم دکتروف داستان زندگی مجموعه ای از افرادی است که در ابتدا ارتباطی با یکدیگر ندارند ولی هرکدام در قسمتی از داستان به هم پیوند می خورند و با پیش رفت داستان به هم تنیده می شوند ، در عین حال هر کدام قصه ای جداگانه اند و سرگذشت و سرانجام مخصوص به خود را دارند.این شخصیت ها کمتر با نام خاصی نامیده می شوند. در واقع هر کدام از آنان نماینده طبقه ای از جامعه آمریکا اوایل قرن بیستم اند ؛ طبقاتی مانند ثروتمندان ، مهاجران ، سیاه پوستان و بورژوا ... .

ضرباهنگ داستان به مانند موسیقی رگتایم کمی تند ولی سبک است. یعنی خواننده در صحنه ای برای مدت طولانی نمی ایستد و مدام در حرکت است. همانطور که ما در این موسیقی اکثر نت ها – هرچند سریع و کوتاه - را می شنویم در این کتاب هم مناظر و فضاهای متنوعی را می بینیم. همچنین داستان همانند نقاشی سبک امپرسیونیستی است که سعی در ثبت لحظه های گذران زندگی را دارد و در نهایت پرده ای از جامعه سیاسی و اجتماعی آن دوران آمریکا را ترسیم می کند. توصیفات و جملات کوتاه داستان نیز به سرعت ضرباهنگ و ترسیم این پرده نقاشی کمک می کند.

رگتایم در ابتدا ممکن است کسل کننده باشد اما با پیشرفت داستان و درگیر شدن با شخصیت ها جذابیت های خود را نمایان می کند.