ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
و بر مردمان واجب است که در کسب علم کوشند و فهم را دران معتبر دارند، که طلب علم و ساختن توشه آخرت از مهماتست. و زنده را از دانش و کردار نیک چاره نیست، و نیز در نور ادب دل را روشن کند، و داروی تجربت مردم را از هلاک جهل برهاند، چنانکه جمال خورشید روی زمین را منور گرداند، و آب زندگانی عمر جاوید دهد. و علم بکردار نیک جمال گیرد که میوه درخت دانش نیکوکاری است و کم آزاری.
و هرکه علم بداند و بدان کار نکند بمنزلت کسی باشد که مخافت راهی میشناسد اما ارتکاب کند تا بقطع و غارت مبتلا گردد، یا بیماری که مضرت خوردنیها میداند و همچنان بران اقدام مینماید تا در معرض تلف افتد. و هرآینه آن کس که زشتی چیزی بشناخت اگر خویشتن دران افکند نشانه تیر ملامت شود، چنانکه دو مرد در چاهی افتند یکی بینا و دیگر نابینا، اگرچه هلاک میان هر دو مشترکست اما عذر نابینا بنزدیک اهل خرد و بصارت مقبول تر باشد.
مخافت : ترس ، هراس
ابتدای کلیله و دمنه ، و هو من الکلام بزرجمهر البختکان / بخش چهارم / علم به کردار نیک جمال گیرد
منبع اصلی : کلیله و دمنه / ابوالمعالی نصرالله منشی
تمام
شکوفهها
تمام شاخهها
تمام شعلهها
با شادی
شهر
قد به
خورشید میکشد
وقتی که تو
شادمانه شوخ میشوی شیرین
نگاه میکنی
خورشیدکم!
شین چه حرف قشنگی بود
انگار
تو اسمش را گذاشتی شین.
" عباس معروفی "
وقتی که می رفتی
بهار بود
تابستان که نیامدی
پاییز شد
پاییز که برنگشتی
پاییز ماند
زمستان که نیایی
پاییز می ماند
تو را به دل پاییزی ت
فصل ها را بهم نریز !
" عباس معروفی "