کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

خواب دیده ام


می آیی

با انار و آیینه در دستهایت

یک دنیا آرامش در چشم هایت

و قناری کوچکی در حنجره ات

که جهان را 

به ترانه های عاشقانه مهمان می کند

...

میدانم تا پلک به هم بزنم

می آیی

و با نگاهت

دشت ها را کوه

کوه ها را پرنده می کنی

به قول فروغ :

من خواب دیده ام !



" رضا کاظمی "



گوزن رویاها


گوزنی که در خواب هایم

از دیوارها رد می شد

در بیداری

تنها سرش توانست

از دیوار اتاق پذیرایی بگذرد !



"  رضا کاظمی "



بی اخگر


داد درویشی از سر تمهید

سر قلیان خـویش را به مرید

گفت که از دوزخ ای نکو کردار

قدری آتش به روی آن بگذار

بگرفت و ببرد و باز آورد

عِقد گوهر ز دُرج راز آورد

گفت کـه در دوزخ هر چه گردیدم

درکات جحیم را دیدم

آتش و هیزم و ذغال نبود

اخگری بهر اشتعال نبود

هیچ کس آتشی نمی افروخت

زآتش خویش هر کسی میسوخت



" صغیر اصفهانی "



سگال : ظریف


شیخ را پرسیدند در سرخس کی ای شیخ ظریف کیست ؟ شیخ گفت در شهر شما لقمان. گفتند ای شیخ در شهر ما ازو بشولیده تر و شوخگِن تر نیست. شیخ گفت شما را سهو افتاده است، ظریف پاکیزه باشد و پاکیزه آن چیز باشد که با هیچ چیزش پیوند نباشد و هیچ کس ازو بی پیوند تر نیست و پاکیزه تر ، کی با هیچ چیز پیوند ندارد.


( کسی که به دنیا ، آخرت و نفس وابستگی ندارد )

 


شولیده : ژولیده ، درهم و پریشان

شوخگِن : چرک آلود

سهو : خطا ، غفلت

 

منبع اصلی  : اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید / محمد بن منوّر بن ابی سعد بن ابی طاهر بن ابی سعید میهنی

به اهتمام ذبیح الله صفا



شاهنامه - آغاز کتاب ، بخش یک : آغار کتاب - دیباچه


به نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند نام و خداوند جای

خداوند روزی ده  رهنِمای

خداوند گیهان و گردان سپهر

فروزنده ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برترست

نگارنده ی بر شده گوهرست

به بینندگان آفریننده را

نبینی ، مرنجان دو بیننده را *

نه اندیشه باید بدو نیز راه

که او برتر از نام و از جایگاه

سَخُن هر چه زین گوهران بگذرد

نیابد بدو راه جان و خرد

خرد گر سَخُن برگزیند همی

همان را ستاید که بیند همی

ستودن نداند کس او را چو هست

میان بندگی را ببایَدت بست ! **

خرد را و جان را همی سنجد اوی

در اندیشه ی سخته کَی گنجد اوی ؟!

بدین آلت رای و جان و زُوان

ستود آفریننده را کَی تُوان ؟!

به هستیش باید که خَستو شوی ! ***

ز گفتار بی‌کار یَکسو شوی !

پرستنده باشی و جوینده راه !

به ژرفی به فرمانش کردن نگاه !

تُوانا بود هر که دانا بود

ز دانش دل پیر برنا بود

از این پرده برتر سَخُن‌ ، راه نیست

ز هستی مر اندیشه آگاه نیست !

 


* با چشم سر نمی توانی خداوند را ببینی ، پس چشمات را آزار مده

** میان بستن : آماده انجام کاری شدن ؛ باید آماده بندگی خداوند باشی

*** خستو : معترف

 

ویژگی تلفظی :

کلمات ذیل همیشه در شاهنامه این چنین خوانده می شوند :

رآی ، سَخُن


ویژگی دستوری :

یک - ساکن ساختن حروف

ببایدت : حرف د - هستیش : حرف ی - فرمانش : حرف ن

دو - کاربرد پیشوند مر در جلوی مفعول یا فاعل

 


بر اساس پیرایش جلال خالقی مطلق با نگاهی به چاپ مسکو

 


پ.ن : آخرین نسخه پیرایش شده در باب شاهنامه فردوسی توسط استاد جلال خالقی مطلق و بر اساس تحقیق بر تمامی نسخه های موجود از شاهنامه می باشد. این استاد ارجمند به مدت چهل سال بر روی این پیرایش کار کرده اند و تمام تلاش خود را نموده اند تا نسخه حاضر هر چه بیشتر به دستور ، زبان و گویش اصیل فردوسی نزدیک باشد . بنابراین در قسمتهایی شاهد تغییر در لغات و تلفظ ها می باشیم.