کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها
کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

کتاب دریچه ای ست به جهان ناشناخته ها

هوش دار


زنهار

زنهار

که این گیسوان مواج

ناخدایان پیر زیادی را غرق کرده است.



" علی شادان "



شاهنامه - آغاز کتاب ، بخش چهار : گفتار اندر آفرینش مردم


چو زین بگذری، مردم آمد پدید

شد این بندها را سراسر کلید

سرش راست بر شد چو سرو بلند

به گفتار خوب و خرد کاربند

پذیرنده یِ هوش و رای و خرد

مر او را دَد و دام فرمان برد *

ز راه خرد بنگری اندکی

که معنیّ ِ مردم چه باشد یَکی

مگر مردمِش خیره خوانی همی **

جز این را نشانی ندانی همی

تو را از دو گیتی برآورده‌اند

به چندین میانجی بپرورده‌اند

نَخستینت: فطرت، پَسینَت: شمار

تو مر خویشتن را به بازی مدار!

شنیدم ز دانا دگرگون ازین

- چه دانیم راز جهان آفرین؟! - :

{ نگه کن سرانجام خود را ببین

چو کاری بیابی ازین به گزین

به رنج اندر آری تنت را رواست

که خود رنج بردن به دانش سزاست

چو خواهی که یابی ز هر بد رها

سر اندر نیاری به دام بلا }

نگه کن بدین گنبد تیز گَرد

که درمان از اویَ ست و زویَ ست درد

نه گشتِ زمانه بفرسایدش

نه آن رنج و تیمار بگزایدش

نه از جمبش آرام گیرد همی

نه چون ما تباهی پذیرد همی

از او دان فزونی، وُ زو هم نِهار ***

بد و نیک نزدیک او آشکار

ز یاقوت سرخ ست چرخ کبود

نه از آب و باد و نه از گَرد و دود

به چندین فروغ و به چندین چراغ

بیاراسته چون به نوروز باغ

 


* دد : جانوران درنده

** خیره : بیهوده

*** نِهار : کاهش

 


ویژگی دستوری :


یک - ساکن ساختن حروف

نَخستینت : حرف ن


دو – ادغام دو واکه ( مصوت ) انجامین و آغازین دو واژه

زو ، ازو ، زین ...


سه : کاربرد پیشوند مر در جلوی مفعول :

مر او را دَد و دام فرمان برد - تو مر خویشتن را به بازی مدار

 


بر اساس پیرایش جلال خالقی مطلق با نگاهی به چاپ مسکو

ابیات داخل {} متعلق به چاپ مسکو می باشند.



کدام پرنده ؟!


حق با توست

من دیوانه شده بودم

والا

کدام پرنده سر به سقف آسمان می کوبد؟



" سیدمحمد مرکبیان "



معرفی کتاب : گردباد برگ


نام : گردباد برگ

نویسنده : گابریل گارسیا مارکز

مترجم : کیومرث پارسایی

نشر : آریابان

موضوع : داستان کلمبیایی

 

 

داستان در بازه زمانی بسیار کوتاهی - شاید یک تا دو ساعت – در حین تشییع جنازه پزشک شهر که مورد نفرت همه اهالی بوده است رخ می دهد. قصه از دیدگاه و مرور خاطرات او در ذهن شخصیت های داستان بیان می شود که گاهی هم پوشانی دارد. بار اصلی  پیشروی ماجرا بر دوش شخصیت سرهنگ است که به ظاهر تنها دوست دکتر می باشد ولی او نیز به راستی به ذهن و علت رفتارهای دکتر پی نمی برد و سوال های بسیاری در ذهنش - به مانند ذهن خوانده - باقی می ماند.

 

بیان داستان از دیدگاه شخصیت های مختلف ترفند خوبی برای نشان دادن ظاهر و باطن افراد - به طور همزمان - درمواجه با مسائل زندگی  است. اینکه مرگ یا خودکشی دکتر از نگاه پسر بچه یا زنی جوان و یا سرهنگی با تجربه - که بارها با مرگ مواجه شده - چگونه دیده می شود و یا علتی که از رفتارهر یک از شخصیت ها در مقایسه با آنچه که در ذهن و درون آنان در برخود با اتفاق افتاده برداشت می شود همه تداعی کننده نقاشی های کوبیستم است که سعی دارند درون و برون چیزی را به طورهمزمان نشان دهند.

 

در طول داستان بارها درباره وقوع گردبادی صحبت می شود که سرنوشت مردمان شهر را تغییر می دهد ولی کمتر به جزییات آن پرداخته می شود و به مانند خاطره ای قدیمی که مبدا شروع یا حتی پایان چیزی ست از آن یاد می شود.  

 

علت ها و معلول ها نیز در کتاب به طور دقیق بیان نمی شود و سرنوشت بعضی از شخصیت ها مشخص نمی گردد طوری که خواننده می تواند آن طور که میل اوست رفتار افراد و سرنوشت آنان را تصور کند.

 

پایان ماجرا نیز با خراب کردن در ورودی خانه که تنها راه ارتباطی دکتر با جهان بیرون و واقعیت بود و او آن را سال ها بر روی خود بسته نگه داشته بود به پایان می رسد. این پایان شاید تاکید بر این نکته باشد که هرچه سعی در پنهان شدن و انزوا از دنیا داشته باشیم در نهایت درهای جهان به روی ما گشوده می شود پس  بهتر است که خودمان آن را تا زمانی که زنده ایم باز نگه داریم.

 

 

سگال : فایده در فهم است نه حفظ


و بحقیقت بباید دانست که فایده در فهم است نه در حفظ ، و هرکه بی وقوف در کاری شروع نماید همچنان باشد که :


مردی می‌خواست که تازی گوید، دوستی فاضل ازان وی تخته ای زرد در دست داشت ؛ گفت: از لغت تازی چیزی از جهت من بران بنویس . چون پرداخته شد. بخانه برد و گاه گاه در آن می‌نگریست و گمان برد که کمال فصاحت حاصل آمد. روزی در محفلی سخنی تازی خطا گفت ، یکی از حاضران تبسمی واجب دید. بخندید و گفت: بر زبان من خطا رود و تخته زرد من در خانه من است؟




ابتدای کلیله و دمنه ، و هو من الکلام بزرجمهر البختکان / بخش سوم / فایده در فهم است نه حفظ

 

 

منبع اصلی : کلیله و دمنهابوالمعالی نصرالله منشی